ورزشي

ترويج فرهنگ ورزش

عكس اردو اداره ماهور

۱۳ بازديد


عكس اردو

۱۳ بازديد


عكس اردو

۱۳ بازديد


عكس اردو

۱۵ بازديد


عكس

۱۳ بازديد
آپلود عكس" alt="" />

ارنيتين

۱۳ بازديد

ارنيتين چيست

اولين گزارشات در مورد كارنيتين به اويل سال ۱۹۰۰ باز مي گردد كه از آن به عنوان يك ويتامين و جزء اصلي برنامه غذايي نام برده مي شد.در سال هاي بعد كشف شد كه كارنيتين در كبد و كليه ها از اسيد هاي آمينه لوسين و متيونين سنتز مي شود.اكثر غذاهاي حيواني منبع كارنيتين مي باشند. البته بخش عمده اي از آن همراه با عمل پختن از بين مي رود.

كارنيتين در بدن به صورت ايزومر L سنتز مي شود و بوسيله جريان خون براي ذخيره شدن به عضلات و قلب مي رود.كارنيتين جزء مهم آنزيم هاي كارنيتين ترانس فراز ۲و۱ و ترنس لوكاز مي باشد.آنزيم هاي فوق در انتقال اسيد هاي چرب با شاخه بلند از غشا، ميتوكندري نقش دارند.لذا بيان شده كه مكمل سازي كارنيتين مي تواند باعث افزايش انتقال اسيدهاي چرب و در نتيجه اكسيداسيون آن ها مي شود.

در نتيجه كارنيتين جزء متداول و رايج مكمل هاي است كه مدعي كاهش وزن و كاهش توده چربي هستند.همچنين افزايش اكسيداسيون اسيد هاي چرب در طي تمرين، مي تواند براي ورزشكاران استقامتي كه تمايل به صرفه جويي در مصرف كربوهيدرات هاي دروني دارند مفيد باشد.از ديگر نقش هاي ذكر شده براي كارنيتين كمك به حفظ سطح كوآنزيم آ و افزايش سطح آنزيم پيروات دهيدروژناز مي شود.

لذا اگر مكانيسم هاي فوق منجر به كاهش سطح توليد لاكتات و يون هاي هيدروژن بشود، مي توان انتظار بهبود عملكرد را داشت.زماني كه به طور مادرزادي سطح كارنيتين عضلاني ناكافي باشد، ظرفيت تمريني افراد كاهش مي يابد.لذا براي اولين بار مكمل سازي كارنيتين براي اينگونه از افراد مورد استفاده قرار گرفت.اما اين كه دريافت آن در افراد سالم مي تواند منجر به بهبود عملكرد بشود موضوع جداگانه است.

HEINONEN 1996 بيان كرد كه سطح كارنيتين عضلاني براي حداكثر عملكرد آنزيم هاي كارنيتين ترنس فراز ۱ و ۲ كافي مي باشد.همچنين بيان كرد كه فعاليت آنزيم لاكتات دهيدروژناز با  افزايش كارنيتين تغيير چنداني نمي كند.حفظ سطح بهينه كارنيتين در عضلات مهم مي باشد.

در اكثر مطالعات انساني سطح كارنيتين پلاسما پس از مكمل سازي  1-6g/d افزايش پيدا كرده است.اما دلايل قانع كننده اي كه نشان دهد اين امر منجر به افزايش سطح كارنيتين عضله شود وجود ندارد.Goro1998 افزايش مصرف چربي ها در طي تمرينات را همراه با مكمل سازي طولاني مدت كارنيتين مشاهده كرد.با اين وجود بخش عمده تحقيقات صورت گرفته تغييري را در سوبستراي مصرفي در طي تمرينات همراه با مكمل سازي كارنيتين مشاهده نكرده اند. (حتي زماني كه ذخاير گليكوژن عضلاني تقريباً تخليه شده بود)

 



اسيد لاكتيك

۱۲ بازديد

اسيد لاكتيك

فراورده متابوليسم هوازي
حد پايه اي از توليد لاكتات در عضله وجود دارد كه باعث مي شود ميزان غلظت استراحتي لاكتات عضله به يك ميلي مول برسد
.همه فعاليت هاي سرعتي كه بين ۱ تا ۲دقيقه به طول مي انجامند ، نياز زيادي به سيستم گليكوليز دارند و سطح اسيد لاكتيك عضله مي تواند از ۱ تا ۲۵ ميلي مول در هر كيلوگرم عضله برسد.افزايش توليد لاكتات با كاهش PH سلولي همراه است .

 توليد لاكتات هنگام فعاليت ورزشي الزاما" براي متابوليسم عضله زيانبار نيست ؛ لاكتات توليدي متضمن اكسيداسيون NADHاست كه NAD را براي گليكوليز بازسازي مي كندهنگام فعاليت هاي شديد توليد لاكتات براي تداوم گليكوليز حياتي است اگر چه شواهد نشان مي دهد لاكتات در مواقع كمبود اكسيژن ( هيپوكسي ) توليد مي شود ؛ ولي توليد لاكتات در حضور اكسيژن كافي نيز رخ داده است. از اين رو ؛ لاكتات توليدي را نبايد نشانه فقدان اكسيژن دانست                                                                 .

 زماني كه پيروات توليدي از ميزان پيروات ورودي به ميتوكندري ها فراتر رود ؛ پيروات به لاكتات تبديل مي شودلاكتات نامي است كه براي اسيد لاكتيك فاقد پروتون بكار مي رودتوليد و انباشت لاكتات در عضله اسكلتي مستقيما باعث خستگي و درد نمي شود . غلظت هاي لاكتات بازتاب غير مستقيم اسيدوز هستند چراكه توليد لاكتات با  رهايش پروتون همراه استمشكلي كه با توليد لاكتات همراه است ؛ وجود اسيدوز است ؛ نه خود مولكول لاكتات.

آستانه لاكتات ( Lactate Threshold  )

 آستانه لاكتات نقطه اي است كه لاكتات خون در جريان ورزشهاي با شدت فزاينده شروع به تجمع فراتر از سطوح استراحتي خود مي كنددر فعاليت هاي سبك تا متوسط ، لاكتات خون تنها افزايش اندكي نسبت به سطوح استراحتي نشان مي دهدبا افزايش شدت فعاليت لاكتات به سرعت تجمع پيدا مي كنداين نقطه روي منحني نشان دهنده آستانه لاكتات است.اين شدت را مي توان در قالب اكسيژن مصرفي ؛ وات ( اگر دوچرخه باشد ) ؛ يا سرعت دويدن ( تردميل ) و ضربان قلب بيان كردتحقيقات نشان داده اند كه شدت در آستانه لاكتات نشان دهنده شدت بيشينه اي است كه در آن فعاليت ورزشي پايدار را مي توان ادامه داد.
 

آغاز تجمع لاكتات خون (OBLA)

 آن شدتي از فعاليت ورزشي كه با بالاترين غلظت لاكتات خون همسو است و درست قبل از افزايش پيوسته در لاكتات رخ مي دهد ، آغاز انباشت لاكتات خون است. OBLA در غلظتي از لاكتات خون كه تقريبا معادل ۴ ميلي مول در ليتر است رخ مي دهد. با اين حال ، پژوهش هاي اخير نشان داده است كه غلظت لاكتات خون در OBLA بين انواع فعاليت هاي ورزشي گوناگون در دامنه اي بين ۱/۳ تا ۶/۶ ميلي مول در ليتر فرق مي كند.

علل بروز آستانه لاكتات                                                               

ابتدا تصور مي شد كاهش اكسيژن سلولي علت اصلي توليد اسيد لاكتيك است تحقيقات بعدي نشان دادند كه در دسترس بودن اكسيژن تنها عامل تعيين كننده لاكتات توليدي هنگام فعاليت ورزشي نيست بلكه ميزان لاكتات توليدي هنگام ورزش  بستگي به :
 

·          سرعت نسبي گليكوليز

·          نوع آنزيم LDH 

·         تنفس ميتوكندريايي

افزايش غلظت هورمون اپي نفرين باعث تسريع گليكوليز و تجمع اسيد لاكتيك مي شود.

نوع آنزيم لاكتات دهيدروژناز ( LDH)

تارهاي تند انقباض هنگام فعاليت هاي سريع و شديد و تارهاي كند انقباض هنگام فعاليت هاي دراز مدت و آرام فراخوانده مي شوند. تارهاي عضلاني تند انقباض داراي نوعي آنزيم LDH هستند كه تبديل اسيد پيروييك به اسيد لاكتيك را تسهيل مي كند.در مقابل تارهاي كند انقباض داراي نوعي LDH هستند كه تبديل اسيد لاكتيك به اسيد پيروييك را ترجيح مي دهد.بنابراين ، درگير شدن هر چه بيشتر تارهاي تند انقباض باعث افزايش سطح اسيدلاكتيك و در نتيجه بروز مرحله آستانه لاكتات مي شود.

غلظت لاكتات خون ، توليد در مقابل دفع                                       

انباشت لاكتات خون به تنهايي نشان دهنده لاكتات توليدي توسط عضله نيست.غلظت لاكتات خون حاصل تعادل بين اضافه شدن اسيدلاكتيك به خون ( در نتيجه لاكتات توليد شده در عضله ) و دفع لاكتات از خون ( برداشت توسط كبد و قلب )است.افزايش توليد و يا كاهش دفع و يا هر دو مي تواند باعث افزايش توليد اسيد لاكتيك شود.كاهش غلظت لاكتات خون ناشي از تمرين مي تواند نتيجه كاهش ميزان لاكتات ورودي به خون ، افزايش لاكتات برداشتي يا تركيبي از هر دو باشد.
 

اثر تمرين بر پاسخ لاكتات خون به فعاليت ورزشي

معلوم شده است كه تمرين استقامتي ، انباشت لاكتات خون هنگام فعاليت ورزشي را كاهش مي دهد.نشان داده شده است كه تمرين از راه كاهش ميزان لاكتات توليدي و يا افزايش مقدار لاكتات دفعي و يا هر دو ، باعث كاهش لاكتات خون هنگام ورزش مي شود.
 

ارتباط بين پاسخ لاكتات خون به فعاليت ورزشي فزاينده و عملكرد استقامتي

تحقيقات زيادي نشان داده اند استفاده از لاكتات خون براي برآورد عملكرد استقامتي و طراحي برنامه هاي تمرين ممكن است شاخص بهتري از عملكرد استقامتي باشد تا vo2max .عوامل متفاوتي پاسخ لاكتات خون و vo2max را به فعاليت ورزشي معلوم مي كند. Vo2maxبه عوامل قلبي عروقي مانند برون ده قلبي و حجم ضربه اي بستگي دارد درحالي كه پاسخ لاكتات خون به عوامل محيطي مانند نوع تار عضلاني يا تعداد ميتوكندري ها بستگي دارد.

ارتباط بين پاسخ لاكتات خون ، vo2maxو عملكرد استقامتي

كويل در تحقيقي ۱۴ دوچرخه سوار زبده با vo2maxيكسان را با توجه به نمره آستانه لاكتات دو گروه كرد. گروه آستانه لاكتات پايين  در ۶۶درصد vo2maxو گروه با آستانه لاكتات بالا در ۵/۸۱ درصد vo2maxبه آستانه لاكتات رسيده اند. از آزمودني ها خواسته شد تا حد ممكن با شدت ۸۸ درصد vo2maxركاب بزنند. به رغم آنكه نمرات vo2maxتقريبا مشابه بود زمان رسيدن به خستگي در گروه با آستانه لاكتات بالا ، دو برابر طولاني تر از گروه به آستانه پايين بود. دنيس و هكارانش آثار ۴۰ دقيقه تمرين بر آستانه لاكتات و اغاز انباشت لاكتات خون را در آزمودني هايي كه ۳ روز در هفته باشدت ۸۰تا۸۵ درصد vo2maxتمرين مي كردند بررسي نمودند.

نتايج نشان داد :

 با تمرين ، vo2درآستانه لاكتات و در  OBLA افزايش پيدا كرد ولي vo2max تغييري نداشته است.
 تحقيق ديگري توسط هاولي درمورد اثر سه جلسه دوچرخه سواري بيشينه را بر مقادير لاكتات خون و
 vo2max بررسي كردند كه افزايش vo2maxمعادل ۲۶ درصد بو د درحالي كه vo2 دراستانه لاكتات ۳۹درصد افزايش يافته بود. در تحقيق بلند مدتي توسط ولتمن زنان بدون تمرين به عنوان گروه كنترل در استانه لاكتات ودر بالاتر از آن به مدت يك سال به تمرين دويدن برداختند.
 

در چهار ماه نخست  :

 اكسيژن مصرفي هر دوگروه در آستانه لاكتات (vo2@ LT) افزايش يافته بود اما پس از آن فقط گروهي كه در شرايط بالاتر از استانه لاكتات تمرين مي كردند به بهبود vo2خود در استانه لاكتات ادامه دادند. بر اين اساس  vo2maxنبايد تنها شاخص سازگاري تمرين در نظر گرفته شود چرا كه اگر فقط vo2max استفاده مي شد ممكن است به اشتباه چنين نتيجه گيري شود كه تمرين در شرايط استانه لاكتات و بالاتراز ان تاثير يكساني داشته است  درحالي كه گروه تمريني بالاتر از آستانه دربيشتر زمان افزايش بارزتري را در LTداشته اند.

تمرين تحمل اسيد لاكتيك

برخي عملكرد هاي ورزشي ، مانند دوي ۴۰۰ متر نياز به تمرين سيستم لاكتات دارند دونده ۴۰۰ متر بايد ياد بگيرد كه در مقابل اسيديته زياد غضلات خود و احساس خستگي ايجاد شده مقاومت كند و فعاليت خود را ادامه دهد. براي تمرين سيستم لاكتات ، مدت دوره هاي فعاليت مي تواند بين ۱ تا ۳ دقيقه باشد. دوره هاي كوتاه برگشت به حالت اوليه نبايد آنقدر طولاني باشد كه غلظت لاكتات خون كاهش زيادي پيدا كند.

رابطه غلظت لاكتات خون و شدت تمرين (سرعت دويدن)

در ورزشكاران ورزيده در سرعت هاي پايين اسيد لاكتيك كمي توليد مي شود زيرا بيشتر نياز انرژي به صورت  هوازي توليد مي شود.افزايش شدت فعاليت ، افزايش توليد لاكتات ، اما مقدار آ ن به اندازه اي است كه در بافت هاي ديگر بدن خنثي مي شود. اين سطح شدت معمولا" با غلظت لاكتات بين ۲ تا ۴ ميلي مول در ليتر همراه است . به اين شدت منطقه انتقال هوازي – بي هوازي گفته مي شود. معمولا سرعت معيني وجود دارد كه در آن سرعت مي توان براي مدت طولاني بدون تجمع لاكتات در بدن حفظ شود. اگر از اين سرعت فراتر رويم ، اسيديته بيش ازحد ، توقف فعاليت.

اشكال مختلف تمرين در ارتباط با غلظت لاكتات و ضربان قلب

فعاليت هاي بازسازي يا برگشت به حالت اوليه :
شدت تمرين معادل غلظت لاكتات ۲ ميلي مول در ليتر ، ضربان بين ۱۴۰ تا ۱۶۰ ضربه در دقيقه

فعاليت هاي استقامتي بلند مدت :                  
شدت تمرين معادل غلظت لاكتات ۲ ميلي مول در ليتر ، ضربان بين ۱۴۰ تا ۱۶۰ ضربه در دقيقه

فعاليت هاي استقامتي شديد :
شدت تمرين معادل غلظت لاكتات ۳ تا ۴ ميلي مول در ليتر ، ضربان بين ۱۶۰ تا ۱۸۰ ضربه در دقيقه

اشكال مختلف تمرين در ارتباط با غلظت لاكتات و ضربان قلب

 اينتروال هاي شديد بلند :
شدت تمرين معادل غلظت لاكتات ۴ تا ۶ ميلي مول در ليتر ، ضربان بيشتر از ۱۸۰ ضربه در دقيقه

 اينتروال هاي شديد :
شدت تمرين معادل غلظت لاكتات ۶ تا ۱۲ ميلي مول در ليتر ، ضربان بيشتر از ۱۸۰ ضربه در دقيقه

منبع: اختصاصي elmevarzesh.com

 



ورزش وigf1

۱۳ بازديد

رابطه iGf1با ورزش

يافته‌هاي جديد كه در تحقيقات مغزي به صورت آنلاين منتشر شده

است، نشان مي‌دهد كه بعضي از هورمون‌ها كه در طول ورزش افزايش مي‌يابند باعث افزايش حافظه مي‌شوند. هورمون‌هايي كه فاكتورهاي رشد معروف هستند رابطه ورزش و سلامت مغز را متعادل مي‌كنند. هيپوكامپوس كه نقش مهمي در يادگيري و حافظه دارد، تحت تاثير اين هورمون‌ها قرار مي‌گيرد.

فاكتورهاي رشدي از جمله BDNF ،VEGF و IGF1 (فاكتور رشدي كه شبيه به انسولين است) بر كارايي هيپوكامپوس تاثير گذار هستند.

براي مثال BDNF بر روي سيستم‌ عصبي تاثيرگذار است و به اين سيستم‌ كمك مي‌كند تا ارتباط بين سلول‌هاي مغزي را تنظيم مي‌كند. همچنين اين فاكتور رشد باعث تحريك رشد نرون‌هاي هيپوكاميال و عروق خوني مي‌شود.

در اين تحقيقات، محققان چند فرد سالم را مورد بررسي قرار دادند. آنها ميزان هورمون‌هاي خوني را در اين افراد اندازه‌گيري كردند و تاثير افزايش هورمون‌ها را بر كارايي حافظه و آمادگي جسماني – هوازي افراد بررسي كردند. تحقيقات نشان داد كه با انجام ورزش‌هاي هوازي ميزان هورمون‌هاي خوني افزايش مي‌يابد.

طبق يافته‌هاي محققان، BDNF و آمادگي جسماني – هوازي باعث افزايش حافظه مي‌شوند. در مقابل كمبود BDNF تاثير منفي بر كاركرد دقيق حافظه مي‌گذارد.

همچنين تحقيقات نشان داده است كه رابطه قوي بين IGF1 و كارايي هوازي وجود دارد، اما رابطه زيادي بين كارايي حافظه و IGF1 وجود ندارد.

محققان دانشگاه بوستون بيان كرده‌اند: ما به تحقيقات خود ادامه مي‌دهيم تا كاملا مشخص شود كه آيا حافظه با انجام ورزش در جوانان و افراد مسن افزايش مي‌يابد يا خير. 

 

 

 



مصرف انرژي در بدن

۱۴ بازديد

مصرف انرژي در بدن

انرژي آزاد شده در اثر شكسته شدن مواد غذايي مستقيماً براي سلول هاي عضلاني قابل استفاده نمي باشد، بلكه اين نوع انرژي داراي تركيب شيميايي خاصي به نام  آدنوزين تري فسفات است و مخفف آن ATP مي باشد كه در عضلات مورد استفاده قرار مي گيرند.ATP در تمام سلول هاي عضلاني و كبد ذخيره مي گردد و به هنگام احتياج سلول عضلاني به انرژي، تجزيه مي شود و انرژي ذخيره شده در آن آزاد شده صرف انقباض عضلاني مي گردد. به بيان ديگر شكسته شدن ATP در واقع منبع فوري انرژي براي فرآيند انقباض تارهاي عضلاني به حساب مي آيد.( فرآيند انقباض عضلاني عبارت است از در هم لغزيدن رشته هاي پروتئيني آكتين و ميوزين در تارچه هاي عضلاني)

ATP داراي سه گروه فسفات با انرژي بالا مي باشد. در ضمن شكسته شدن ATP، يكي از پيوندهاي فسفات از بقيه ملكول جدا مي گردد و تقريباً ۸۰۰۰ كالري ( ۸ كيلو كالري ) انرژي آزاد شده و فسفات آزاد و آدنوزين دي فسفات ( ADP ) تشكيل مي گردد.

 

كراتين فسفات ( PC )

علاوه بر ATP، كراتين فسفات يا مخفف آن PC ماده شيميايي مهم ديگري است كه بخشي از انرژي ذخيره را تامين مي كند. PCبطور مستقيم به عنوان منبع انرژي مورد استفاده قرار نمي گيرد و در عوض براي ساخته شدن مجدد ATP از ADP مورد استفاده واقع مي شود ( موقعي كه PC شكسته مي شود مقدار زيادي انرژي آزاد شده و كراتين و فسفات آزاد تشكيل مي شود، اين انرژي براي توليد مجدد ATP در دسترس قرار خواهد گرفت).

سيستم هاي انرژي

فعاليت هاي ورزشي با توجه به شدت فعاليت و مدت آن از طريق سه مسير سوخت و سازي، نيازهاي انرژيكي خود را تامين مي كنند. روش توليد و ذخيره سازي ATP در هر سه سيستم يكسان است. اين سيستم ها يا دستگاه هاي انرژي در دو دسته كلي بي هوازي و هوازي قرار مي گيرند.

۱- دستگاه هاي انرژي بي هوازي(سيستم ATP-CP)

بي هوازي به معني بدون اكسيژن است در حالي كه لفظ سوخت و ساز مستلزم حضور اكسيژن مي باشد، لذا سوخت و ساز بي هوازي يا منابع بي هوازي ATP به دوباره سازي ATP از طريق واكنش هاي شيميايي اطلاق مي گردد كه مستلزم حضور اكسيژن تنفسي نيست. به عبارت ديگر زمان كافي براي رسيدن اكسيژن تنفسي به سلول هاي عضلاني در برخي از فعاليت ها وجود ندارد و به همين دليل سلول ناچار است از موجودي اكسيژن در اختيار استفاده كرده و ATP مورد نياز انقباض عضلاني را دوباره سازي كند.

به زبان ساده تر: در ورزش هايي چون: پرتاب نيزه ، پرتاب ديسك ، دو ۱۰۰ متر و شيرجه يا فعاليت هايي كه زمان اجراي آن بسيار كم است (حدود ۱۰ ثانيه) و با حداكثر شدت انجام مي شوند انرژي مورد نياز را از اين سيستم تأمين مي كنند. ATP و CPموجود در عضله به صورت ذخيره وجود دارند و به هنگام فعاليت انرژي مورد لزوم را تهيه مي كنند. در اين سيستم براي تأمين انرژي احتياجي به حضور اكسيژن نيست. سؤال اين است كه با توجه به محدود بودن ذخيره اكسيژن موجود در عضلات و سلول ها، چه نوع فعاليت هايي مي تواند به اتكاء دستگاه بي هوازي انجام شوند ؟ دو مسير از سه مسير ذكر شده در تأمين انرژي مورد نياز فعاليت ها جزو دستگاه بي هوازي مي باشند. اين دو مسير متابوليكي انرژي در بدن عبارتند از :

۱-سيستم فسفاژن ( به ATP و كراتين فسفات مجموعاً فسفاژ گفته مي شود).

۲-سيستم اسيد لاكتيك: اين سيستم را گليكوليز به معني « تجزيه قند » نيز مي گويند و دليل آن نيز اين است كه اين سيستم منحصراً از گلوكز براي دوباره سازي ATP استفاده مي كند.

۱-سيستم فسفاژن

مقدار ATP موجود در عضله حتي در يك ورزشكار تمرين كرده فقط براي حفظ حداكثر قدرت عضله به مدت ۵ تا ۶ ثانيه يعني مثلاً براي يك دوي سريع ۵۰ تا ۶۰ متر كفايت مي كند. به بيان ساده تر انرژي قابل دسترس فوري كه از طريق تجزيه ATP در اين سيستم بوجود مي آيد فقط مي تواند پاسخگوي نياز انرژي مورد مصرف تمرين هاي سريع با حداكثر شدت و زمان بسيار كم باشد.بنابراين تصور كنيد در يك فعاليت شديد انرژي ذخيره شده كه بصورت ATP در دسترس فوري عضلات مي باشد به سرعت تخليه مي شود و ضروري است كه ATP بطور مداوم جايگزين ATP مصرفي شود. لذا در اين شرايط اين كراتين فسفات است كه به سرعت و به سهولت به ATP تبديل مي شود.

به اين ترتيب مي توان گفت كه غلظت atp در ازاي مصرف كراتين فسفات در يك حد ثابت نگهداري مي شود. بطور خلاصه نتيجه مي گيريم كه atp و Pc روي هم مي توانند حداكثر انقباض عضلاني را براي حداكثر ۱۰ ثانيه يعني فقط براي يك دوي سريع ۸۰ تا ۱۰۰ متري حفظ كنند. از جمله فعاليت هايي كه انرژي مورد نياز عضلاني خود را از اين سيستم ( فسفاژن ) كسب مي كنند مي توان به پرتاب نيزه، پرتاب ديسك پرش طول، پرش ارتفاع، شيرجه، اسپك قدرتمند در واليبال، شيرجه يك دروازه بان و … اشاره نمود.

توجه به چند نكته ضروري است :

۱- ذخيره PC در عضلات بيش از ذخيره ATP است.

۲-  با شكسته شدن ۱ مول ( مقدار معيني از وزن يك تركيب شيميايي را مول مي گويند) كه بستگي به تعداد ملكول ها و نوع اتم هاي سازنده آن دارد ATP ، بين ۷ تا ۱۲ كيلو كالري انرژي قابل استفاده آزاد خواهد شد.

۳-تنها بين ۵۷۰ تا ۶۹۰ ميلي مول فسفاژن در مجموع وزن عضلات بدن ذخيره گرديده است. اين مقدار بين ۷/۵ تا ۹/۶ كيلو كالري انرژي ATP است كه بسيار ناچيز مي باشد. به همين دليل اين سيستم تنها پاسخگوي انرژي مورد نياز فعاليت هاي شديد و با زمان بسيار كوتاه مي باشد.

۴- بدون اين سيستم ( دستگاه انرژي ) حركات سريع و قدرتي انجام نمي گيرد. زيرا اين شكل از فعاليت ها نياز به ذخيره سريع انرژي ATP دارند.به بيان ديگر دستگاه فسفاژن نماينده سريع ترين و در دسترس ترين منبع ATP عضلاني است.

۲- سيستم اسيد لاكتيك ( گليكوليز بي هوازي)

 گليكوليز بي هوازي به تجزيه گليكوژن و يا گلوكز در غياب اكسيژن اطلاق مي شود، دستگاه بي هوازي ديگري كه در آن ATP در عضلات دوباره سازي مي شود به عنوان  گليكوليز بي هوازي خوانده مي شود. در تأمين انرژي مورد نياز اين سيستم كربوهيدارت ( قند ساده ) بطور ناقص تجزيه شده و توليد انرژي و تركيب ديگري به نام اسيد لاكتيك مي شود. به همين دليل است كه اين دستگاه به نام اسيد لاكتيك نيز معروف مي باشد.

به زبان ساده تر:در ورزش هايي كه زمان اجراي آن ها بين ۱ تا ۳ دقيقه طول مي كشد انرژي مورد نيازشان را از اين طريق تأمين مي كنند مثل دوهاي ۴۰۰ و۸۰۰ متر و كشتي. هنگام اجراي اين فعاليت ها اكسيژن به قدر كافي در عضله موجود نيست لذا گلوكز موجود در عضله به اسيدلاكتيك و ATP تبديل مي شود. در حقيقت در اين سيستم گلوكز عامل اصلي تأمين كننده انرژي عضله استلازم به يادآوري است كه در بدن همه كربوهيدرات ها به قند ساده يعني گلوكز كه مي تواند سريعاً به همين شكل مورد استفاده قرار گيرد تبديل مي گردد و يا در كبد و عضلات به صورت گليكوژن جهت استفاده بعدي ذخيره مي شود.

اسيد لاكتيك كه يكي از توليدات جانبي گليكوليز بي هوازي تجزيه قند در سيستم بي هوازي  مي باشد وقتي به مقدار زيادي در عضلات و خون انباشته شود ، سبب خستگي عضلاني مي گردد و اين موضوع بعنوان يك عامل محدود كننده براي استفاده بيشتر از اين سيستم جهت تامين انرژي عمل مي كند. در اثناي تجزيه گليكوژن، انرژي آزاد مي شود و اين انرژي جهت دوباره سازي ATP مورد استفاده قرار مي گيرد.

در مقايسه با دستگاه هوازي و در حضور اكسيژن، گليكوليز بي هوازي تنها قادر به توليد چند مول ATP است. براي مثال هنگام گليكوليز بي هوازي فقط ۳ مول ATP مي تواند از تجزيه ۱ مول گليكوژن بازسازي شود و دليل آن هم همانگونه كه ذكر شد اين است كه هنگام تمرينات ورزشي خسته كننده، عضلات و خون تحمل تجمع مقدار معيني اسيد لاكتيك را تا قبل از آغاز خستگي دارند و بروز خستگي از بازسازي انرژي مصرف شده به سرعت جلوگيري مي كند. با اين شكل گليكوليز بي هوازي، مانند دستگاه فسفاژن، هنگام تمرينات ورزشي براي ما كمال اهميت را دارد. زيرا آن نيز مقدمتاً توليد و ذخيره ATP نسبتاً سريعي را تهيه مي بيند. به عنوان مثال، تمرينات ورزشي كه با حداكثر سرعت بين ۱ تا ۲ دقيقه ( حداكثر ) به طول مي انجامد جهت تامين ATPبستگي شديد به دستگاه فسفاژن و گليكوليز بي هوازي دارد.

به طور خلاصه گليكوليز بي هوازي :

۱-سبب توليد اسيد لاكتيك شده كه خستگي عضلاني را به همراه دارد.

۲-حضور اكسيژن را لازم ندارد.

۳-تنها كربوهيدارت ( قندها : شامل گليكوژن و گلوكز ) را به عنوان سوخت مورد استفاده قرار مي دهد.

۴-مقدار انرژي جهت بازسازي فقط چند مول ATP آزاد مي كند.

۵-فعل و انفعالات اين سيستم در ساركوپلاسم ( سيتوپلاسم سلول عضلاني ) سلول صورت مي گيرد.

۳- دستگاه انرژي هوازي(  سيستم هوازي )

هنگامي كه اكسيژن به مقدار كافي در دسترس باشد متابوليسم هوازي انرژي مورد لزوم سلول هاي بدن را تامين مي كند. در اين سيستم در نتيجه تجزيه گلوكز و گليكوژن، اسيد لاكتيك توليد نمي شود بلكه اين مولكول ها به درون قسمت ديگري از سلول به نام ميتوكندري رفته و در آنجا فعل و انفعالات كامل شيميايي صورت مي گيرد. در نتيجه آن دي اكسيد كربن، آب و ATP به مقدار زياد توليد مي شود. به بيان ديگر هنگامي كه اكسيژن به ميزان كافي در دسترس است و عضلات تحت فشار شديد نيستند هر مولكول گلوكز بطور كامل شكسته شده و دي اكسيد كربن، آب و ۳۸ مولكول ATP توليد مي شود.

چنانچه متوجه شديم عامل اصلي در اين سيستم، اكسيژن است كه مقاومت در مقابل تمرينات را امكانپذير مي سازد. يك مولكول گلوكز در اين سيستم چندين برابر سيستم اسيد لاكتيك ATP توليد مي كند. درك اين مطلب ما را كمك مي كند تا بدانيم چرا يك دونده ماراتن يا يك كارگر مي توانند در يك زمان طولاني و با سرعتي پايين تر از حداكثر و با حالت ثابت و يكنواخت به كار ادامه بدهند.

خصوصيات سيستم هاي انرژي در بدن به طور خلاصه در جدول زير نشان داده شده است.

 



خلاقيت در دانش آموزان

۱۴ بازديد

خلاقيت و راه‌هاي پرورش آن در دانش‌آموزان

أيته محمد نژاد*


چكيده :
خلاقيت يكي از عالي ترين و پيچيده ترين فعاليت هاي ذهن آدمي است كه تعليم و تربيت بايد به آن توجه كند . خلاقيت نه فقط به هوش و تفكر بلكه به سازمان شخصيت فرد نيز مربوط مي شود. يكي ازسؤالاتي كه در چهار دهه گذشته ذهن بسياري از پژوهشگران و انديشمندان تعليم و تربيت را به خود مشغول كرده اين است كه آيا مي توان خلاقيت را پرورش داد؟

نتايج تحقيقات (بودو تورنس و...) نشان داده است خلاقيت كه در تمام فعاليت هاي فردي و گروهي انسان مشاهده مي گردد. با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذير در همه انسان ها وجود دارد و براي پرورش خلاقيت (سندرز و سندرز) بايد به كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و آنان را از انجام دادن فعاليت هاي قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان بر حذر داشت .

بر اين اساس ، در اين مقاله به بررسي خلاقيت در ابعاد مختلف از جمله مفهوم خلاقيت و روند تفكر خلاق ، ويژگيهاي افراد خلاق ، عوامل موثر در خلاقيت ، نقش معلم در پرورش خلاقيت راه هاي ايجاد و پرورش خلاقيت در دانش آموزان، مي پردازيم .

در بعد اول. ضمن بررسي نظرات مربيان و متخصصان تربيتي در رابطه با مفهوم خلاقيت و روند تفكر خلاق در جستجوي پاسخ به اين سؤال هستيم كه آيا خلاقيت فرآيندي دروني است يا بيروني؟ آيا مستلزم انضباط است يا خود انگيزي؟ در بعد دوم. در جستجوي خصوصيات بارز افراد خلاق هستيم و ضمن اشاره به نتايج تحقيقات مختلف به بررسي ويژگيهاي شخصيتي و رواني افراد خلاق و تفاوت آن ها با افراد غير خلاق مي پردازيم . در بعد سوم. عوامل موثر در خلاقيت و تاثير بر محتواي كتاب هاي درسي را ذكر كرده و عواملي كه مانع تفكر خلاق مي شوند را نيز مورد بررسي قرار مي دهيم. در بعد چهارم . با توجه به نقش معلم و خانواده در پرورش خلاقيت به اين سوال پاسخ مي دهيم كه آيا پرورش دهندگان خلاقيت بايد خلاق باشند؟

معلمان بايد از چه اصولي جهت افزايش مهارت خلاقيت استفاده كنند؟ نقش خانواده و شرايط محيطي در شكوفايي استعدادهاي بالقوه دانش آموزان چيست؟

سرانجام ضمن اشاره به روش هاي متعددي كه علماي تعليم و تربيت براي ايجاد و پرورش خلاقيت و نحوه شكوفايي استعدادهاي خلاق پيشنهاد مي كنند به نتايج نظرسنجي از گروهي از معلمان پرداخته و روش ها ارتقاي خلاقيت و ارائه ي راهكارهاي علمي از ديدگاه معلمان را مورد بررسي قرار مي دهيم .

متون درسي و راهبردهاي خلاقيت در راستاي توليد علم

مقدمه :
خلاقيت يكي از عالي ترين و پيچيده ترين فعاليتهاي ذهن آدمي است كه تعليم و تربيت بايد بدان توجه كند .
خلاقيت نه فقط به هوش و تفكر بلكه به سازمان شخصيت فرد نيز مربوط مي شود. تربيت آزادانه كودك در وضعيتي كه والدين داراي علايق قوي گوناگوني باشند باعث بروز صفت خلاقيت در كودكان مي‌شود. از اين رو مساله تربيت كودكان و پرورش استعدادهاي فطري آنان از مسايل بسيار مهمي است كه بايد مورد توجه مربيان و والدين قرار گيرد و معلمان بايستي امكانات تجلي انديشه خلاق را در مدارس فراهم آوردند و دانش آموزان به تدريج مفاهيم اساسي علوم مختلف را بياموزند تا با مسايل زندگي، خلاقانه برخورد كنند و جهان اطراف خويش را در جهت مطلوب تغيير دهنده (1) تصاوير ذهني كه ما به كودكان خود مي دهيم، آينده آنها را شكل مي بخشند. اين تصاوير ذهني بصورت پيشگويي هايي هستند كه به تحقق در مي آيندو تصوير ذهني شما ميزان شاد بودن، مفيد بودن و خلاق بودن كودكتان را شكل مي بخشند، مطمئناً تصوير ذهني شما براي هر يك از كودكانتان بيش از آنچه انجام مي دهيد و يا به آنها مي گوييد در رشد انگيزه خلاقيت و موفقيت آنها در آينده موثر خواهد بود.(2) يكي از سوالاتي كه در چهار دهه گذشته ذهن بسياري از پژوهشگران و انديشمندان تعليم و تربيت را به خود مشغول كرده است اين است كه آيا مي توان خلاقيت را پرورش داد؟

نتايج تحقيق (بودو، تورنس و ...) نشان داده است خلاقيت كه در تمام فعاليتهاي فردي و گروهي انسان مشاهده مي گردد، با شدت و ضعف بالقوه و پرورش پذير در همه انسانها وجود دارد و براي پرورش خلاقيت (سندرز و سندرز) بايد به كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و آنان را از انجام دادن فعاليتهاي قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان بر حذر داشت .

با توجه به اينكه خلاقيت مي تواند شكننده محدوديتها، بر اندازنده ناتوانيها، شكافنده ناشناخته ها و يابنده نا دانستنيها باشد اين سوال مطرح مي‌شود كه چه نوع تصاويري مي تواند الهام بخش كودكان در انجام كارهاي خلاق بوده و چگونه مي توان نسلي متفكر و خلاق پرورش داد؟

پيشينه تحقيق :
بررسي پيشينه تحقيقات (مك كنين (3)، 1968، مانسفيد (4) و باس، 1981،
كاتل (5) و بوچر 1968، نشان مي دهد كه پيروان اصالت ذات، خلاقيت را يك توانايي و وصفت بالقوه تلقي مي كردند، ولي حتي متفكران پيشرو (ترمن ( 6)، 1925، كالكس (7 ) ، 1926 ، گالتن (8)، 1869) نيز بر اين باور بودند كه هر چند خلاقيت نيز مانند هوش، بعد ارثي دارد، باز هم عوامل محيطي مي توانند بر اين توانايي اثر بگذارند .

سندرز و سندرز (9)، در كتاب آموزش خلاقيت از طريق استعاره از طريق تاكيد مي كند كه براي پرورش خلاقيت بايد كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و آنان را از انجام دادن فعاليتهاي قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان بر حذر داشت. در رابطه با پرورش خلاقيت، پژوهشهاي (آلبيرخ (10)، 1978، محمدي (11)، 1370) نشان داده اند كه افراد خلاق به مراتب بيشتر از افراد غير خلاق توانايي پرورش خلاقيت را در ديگران دارند .

بر اين اساس در اين مقاله به بررسي مفهوم خلاقيت و روند تفكر خلاق، ويژگيهاي افراد خلاق، عوامل موثر در خلاقيت، نقش معلم در پرورش خلاقيت، راههاي ايجاد و پرورش خلاقيت در دانش آموزان مي پردازيم .

مفهوم خلاقيت و روند تفكر خلاق :
نگاهي به منابع معتبر مربوط به خلاقيت، نوآوري و تفكر خلاق نشان مي دهد كه ريشه اين اصطلاح در نوع و روش فكري انسان نهفته است. در حقيقت فرد خلاق كسي است كه از ذهني جستجوگر و آفريننده برخوردار باشد .

درباره مفهوم خلاقيت تعاريف متعدد و گاه متضادي ارائه شده است ولي در مورد تعريف زير يك اتفاق نظر كلي مشاهده شده است :
«خلاقيت توانايي فرد براي توليد ايده ها، نظريه ها، بينش ها يا اشياء جديد و بديع و بازسازي مجدد در علوم و ساير زمينه ها است كه توسط متخصصان، اصيل واز نظر علمي، زيبا شناسي، تكنولوژي، اجتماعي با ارزش تلقي گردد.»(ورنون 1989،ص 94 )

در قرآن نيز از آفرينندگي گاهي بر معني تسخير تعبير شده است و« تسخر لكم ما في السموات في الارض جميعاً» (سوره جائيه- آيه 13) يعني خداوند بر پديده‌هاي طبيعي آنچنان نيرويي بخشيد كه انسان مي‌تواند با قدرت تسلط و حاكميتي كه دارد در آن تصرف نموده و هر گونه دگرگوني و سازندگي در آن بوجود آورد .

«فردريك فروبل»، يكي از مشهورترين مربيان و پرورشكاران خلاق متوجه مساله خلاقيت بوده و مي‌پرسيد كه آيا خلاقيت فرآيندي دروني است يا بيروني؟ آيا مستلزم انضباط است يا خودانگيزي؟ او بر اين عقيده بود كه خلاقيت يكي از مهمترين نيازهاي انسان است .

امروزه‏، چهارچوب روانشناسي به ما اجازه مي‌دهد كه بر اين عقيده باشيم فرايند خلاقيت ذاتي نيست بلكه مي‌تواند آموزش داده شود. ما از طريق آموزش مي‌توانيم به كودكان ياد دهيم كه به راههاي غير معمولي فكر كنند و از طريق تفكر واگرا به بررسي مشكلات پرداخته و به راه حلهاي مناسب دست يابند. مساله اين است كه اجازه تفكر در اين حيطه را به مربيان بدهيم كه جريان خلاقيت، جرياني از قبل ساخته شده نيست، بلكه روندي زاينده و قابل تغيير مي‌باشد. (12 )
«هالپرن» خلاقيت را توانايي شكل دادن به تركيب تازه‌اي از نظرات يا ايده‌ها براي رسيدن به يك نياز يا تحقق يك هدف مي‌داند. از نظر «پركنيز» تفكر خلاق، تفكري است كه به نحوي تشكيل شده كه منجر به نتايج تازه و نو مي‌شود .

به نظر «ويليام جيمز»، همه ما توانايي و استعداد خلاقيت را داريم ولي متاسفانه در طول زندگي ودر مسير آموزش ياد مي‌گيريم كه غير خلاق باشيم. به عبارتي در سطح كلي محيط يادگيري اعم از خانه، مدرسه و اجتماع ما را به تفكر همگرا عادت مي‌دهند . (اسپرينت‌هال، 1977،ص 576) او معتقد است دوران كودكي سرآغاز شكل گيري روند تفكر خلاق محسوب مي‌شود (همان منبع، ص 517 )

در دايره المعارف روانشناسي، «آيسنك، آرنولد، ماي‌لي»، خلاقيت به منزله ظرفيت ديدن روابط جديد پديد آوردن، انديشه هاي غير معمول و فاصله گرفتن از الگوهاي سنتي تفكر، قلمداد گرديده. در اثر «دورن » (Doron,R) و «پارو » (,Parot,F1991) خلاقيت استعداد پيچيده‌اي است متمايز از هوش و كنش وري شناختي و محتملاً تابع سيلان افكار، استدلال استقرايي، پاره‌اي از صفات ادراكي وشخصيت و نيز هوش واگرا، در حدي كه اين هوش گوناگوني را حلها و فرآورده‌ها را مساعد مي‌سازد. (13 )

در فرهنگ روانشناسي «پيرون » pieron ، خلاقيت چنين تعريف شده است :
خلاقيت عبارت از كنش اختراعي تخيل سازنده مي‌باشد كه طبق نظريات «گتزل» و «جاكسون» چيزي سواي هوش معمولي برخي از محققان (ويلسون، 1956،كراچفيلد،1962) خلاقيت را نقطه مقابل «همنوايي» مي‌دانند و به نظر آنها خلاقيت يعني عقايد اصيل، نظريات متفاوت و نحوه متفاوت نگريستن به مسايل .

اكثر روانشناسان، آفرينندگي و حل مساله را فرايندهاي مشابهي دانسته‌اند (ماير، 1930 ،تورنس،1960،دي چكو،كرافورد،1974،گانيه،1977،گيج وبرلاينر،1984). گانيه بالاترين سطح يادگيري را حل مساله مي‌داند و معتقد است كه آفرينندگي نوع ويژه‌اي از حل مساله است .
«مك كينون» نيز خلاقيت را عبارت از حل مساله همرا با ماهيتي بديع و نو مي‌داند . (مامفورد و گوستافون ).

«آزوبل» (1963،ص 110-99) خلاقيت را استعداد بي همتا در يك زمينه بخصوص مي‌داند و از نظر «گيلفورد» هوش و خلاقيت دو عامل فكري جداگانه تلقي شده و هوش را تفكر همگرا و خلاقيت را تفكر واگرا مي‌داند. از نظر او وجه تمايز تفكر آفريننده، تفكر واگرا است كه از طريق انعطاف پذيري،اصالت و رواني مي‌توان باز شناخت (سيف: روانشناسي يادگيري و تدريس ).

نظريه پردازان روان شناختي نيز عقيده دارند كه خلاقيت از حالت برانگيختگي دروني ناشي مي‌شود. (كراچفيلد،1962) «دچار مس» (1968) معتقد است رفتارهايي كه از داخل بر انگيخته مي‌شوند ناشي از نوعي اشتياق براي تجربه يك امر مي‌باشند: (14 )
بررسي تعاريف فوق نشان مي‌دهد كه عده‌اي از آن به برانگيختگي دروني، بعضي به توانايي فرد براي توليد ايده‌هاي نو، برخي به توانايي حل مساله و نوعي تفكر واگرا، و نيز به نتيجه و محصول خلاقيت پرداخته‌اند .

بنابراين نتيجه مي‌گيريم خلاقيت عبارتست از: توانايي مشاهده اشياء به روشهاي جديد، يادگيري از طريق تجربيات گذشته و ارتباط آن به موقعيتهاي جديد، تفكر در راستاي برداشتن موانع و خطوط نا متعارف، استفاده از ديدگاههاي غير سنتي براي حل مسايل، خلق و ابداع چيزي تازه و ابتكاري، طي كردن مراحلي فراتر از اطلاعات داده شده. (15 )

بدين ترتيب فرايند آموزش و يادگيري مي‌تواند تفكر خلاق را پرورش دهد و افرادي كاوشكر، آفريننده، مشكل گشا، نوآور، مولد و عامل تغيير را تربيت كند .

ويژگيهاي شخصيتي افراد خلاق :
پال تورنس (1998) در پاسخ به اين پرسش كه ويژگيهاي شخصيتي چه نقشي در خلاقيت ايفا مي‌كند، گفته است شخصيت هم مي‌تواند خلاقيت را آسان ‌سازد و هم مانع آن شود . ويژگيهايي از قبيل آمادگي براي خطر كردن، كنجكاوي و جستجوگري، استقلال انديشه، پشتكار و پايداري، شهامت، استقلال راي، خودآغازگري، ابتكار، پرسشگري درباره موقعيتهاي معماگونه، و در گير شدن با امور دشوار از جمله ويژگيهاي آسان ساز خلاقيت محسوب مي‌شوند. او مي‌گويد، هر عملي كه ما براي تشويق اين گونه رفتارها انجام مي‌دهيم شخص را در جهت خلاقيت بيشتر سوق مي‌دهد. (سيف،1379 ).

از نظر گيلفورد (1998) ويژگيهايي از بروز خلاقيت جلوگيري مي‌كنند، عبارتند از سلطه گري،منفي بافي، مقاومت ترس، عيب جويي، انتقاد از ديگران، سازشكاري، تسليم در برابر قدرت و كمرويي. (سيف،1379،ص 599 ).

مطالعاتي كه «بارون» (1969) در زمينه شخصيت افراد خلاق انجام داده است نيز نشان مي‌دهد كه آنها در مقايسه با افراد عادي خوش بين‌تر وداراي انرژي رواني و جسمي استثنايي‌اند. زندگي آنها پيچيده‌تر است و به دنبال تنش‌اند يا از طريق آزاد شدن آن احساس لذت مي‌كنند. افراد خلاق، كمتر ضعيف‌النفس بوده و از مسايل و امور آگاهند . (مزلو) آنان به مسايل بنياني علاقه‌مندند و تمايل زيادي به خطر كردن دارند .

«نيكسون» (1962)،تورنس(1966) و لي‌كاك (1979)،ضمن تحقيقاتي ويژگيهاي دانش‌آموزان خلاق را چنين عنوان كرده‌اند:
1- داراي هوش كلامي و فضايي بسيار برجسته
2- داراي هوش بالاتر از سطح متوسط
3- داراي ظرفيتهاي حافظه‌اي فوق‌العاده در ثبت و نگهداري وقايع مختلف
4- آمادگي جهت تجربه امور و فعاليتهاي مختلف
5- استقلال فكري (استاين، 1974 ،ص 548)
6- دارا بودن رفتار مطلوب اجتماعي
7- بيان صريح و روشن (بارون، 1968 )
8- طرز فكر انتقادي، فعال و كنجكاو بودن (استرنبرگ تيلر،جان ديويي،1985)
9 - برخورداري از نوع تفكر واگرا (گيلفورد)
10- علاقه‌مند بودن به مسايل فلسفي و مذهبي
11- مقاوم، باجرئت، انتقاد پذير و خستگي ناپذير بودن
12- خود جوش، صادق و ساده بودن. (افروز،1365، ص 21 .)

تورنس (1989) پس از 22 سال مطالعه مستمر پيرامون ويژگيهاي گروهي از كودكان، نوجوانان و جوانان (يعني از 1985 تا 1980) به اين نتيجه مي‌رسد كه خمير مايه شخصيت افراد خلاق، استقلال انديشه و شيفتيگي فراوان آنها در برابر مساله يا فعاليت مورد علاقه‌شان است. فرد خلاق كسي است كه فكري نو ومتفاوت ارائه دهد. بالطبع احساس گريز از كانال بنديهاي مشخص ذهني، همنوا نبودن با ديگران و استقلال طلبي و آزاد انديشي مي‌تواند پايه‌هاي تراوش تفكر خلاق و خلق آثار نو را فراهم آورد. بقول «تورنس » خلاقيت شكافتن بن‌بست‌ها و دست دادن با فرداست.16

«هيز» (1988)، متذكر مي‌شود كه افراد بسيار خلاق، اغلب بطور كامل در كار خود غرق مي‌شوند. زندگينامه افراد بسيار خلاق اين نكته را مورد تأكيد قرار مي‌دهد كه آنها براي عرضه كارهاي مهم، انگيزه‌هاي عالي دارند و بسيار سخت كوشند .

بدين ترتيب مجموع يافته‌هاي تحقيقي روانشناسان در مورد انسانهاي خلاق را مي‌توان در 5 دسته زير خلاصه كرد :
1- آفرينش گري و هوش
2- آگاهي و حساسيت
3- انعطاف پذيري و ابتكار
4- شك گرايي و پايداري
5- بازيگوشي فكري و شوخ طبعي
6- ناهمنوايي و اعتماد بنفس .

پژوهشهاي مقدماتي «پال تورنس»، نشان مي‌دهد كه دانش آموزان خلاق معمولاً با همگنان خود كمتر سازش مي‌كنند، به ايده‌هاي خود بيشتر علاقه دارند و براي مقبول افتادن و پذيرفته شدن تلاش نمي‌كنند. آنها به علايق شديد همكلاسي‌هاي خود نسبت به كارهاي غير درسي و غير ضروري با شك و ترديد مي‌نگرند و هم جوش نمي‌شوند. و امور جاري را متفاوت از ديگران مي‌بينند. به دنبال تكاليف مشكل مي‌روند و غالباً جوانب مختلف هر موضوعي را به هم ربط مي‌دهند و تركيب مي‌كنند .

عوامل موثر در خلاقيت و تاثير آن بر محتواي كتب درسي :
كارل راجرز (carl Rogers) ، چگونگي عوامل موثر در خلاقيت را به طريق تحليلي بيان كرده است و در اين زمينه مي‌گويد: واضح است كه خلاقيت را نمي‌توان با فشار بوجود آورد بلكه بايد به آن اجازه داده شود تا ظهور كند. او معتقد است كه با فراهم كردن امنيت رواني و آزادي، احتمال ظهور خلاقيت سازنده را مي‌توان افزايش داد. (17 )

«تورنس» شواهدي بدست آورد كه نشان مي‌داد اوج خلاقيت در كلاس دوم ابتدائي است ولي به دليل اقرار در مطابقت با ديگران معمولاً‌از بين مي‌رود. منحني خلاقيت بسياري از كودكان در حدود ده سالگي افت مي‌يابد و آنان هرگز خلاقيت دوره اوليه كودكي را باز نخواهند يافت. با توجه به اينكه آنان در اين سن در مدرسه هستند نبايد تاثير خانواده، مدرسه، محتواي درسي، روش تدريس و شخصيت معلم را در افت خلاقيت كودكان نديده گرفت. محتواي درسي يكي از عواملي است كه مي‌تواند در مدرسه، زمينه پرورش خلاقيت را فراهم كند .

علاوه بر موضوعي كه «كارل راجرز» مطرح كرده است عوامل ديگري نيز در خلاقيت موثر هستند كه اگر بطور صحيح بكار گرفته شوند در شكوفايي خلاقيت افراد موثر خواهند بود . در اين مقاله اين عوامل و تاثيري را كه بر محتواي كتابهاي درسي دارند مورد بررسي قرار مي‌دهيم:
1- نقش اطلاعات در خلاقيت
2- انگيزش و خلاقيت
3- خلاقيت و ميزان خود پذيري
4- تخيل و خلاقيت
5- خانواده و خلاقيت .

1- نقش اطلاعات در خلاقيت :
اطلاعات يكي از عوامل اساسي خلاقيت وماده خام آن است و به گفته «ويليام»، خلاقيت مهارتي است كه اطلاعت پراكنده را به هم پيوند مي‌دهد. نتايج تحقيقات «هيز» (1988) و «ويش بو» (1988) در رابطه با زندگي 76 آهنگساز و 66 شاعر مشهور نشان داده است كه هيچكدام از ايشان زودتر از پنج سال از شروع دوران شاعري و آهنگسازي خويش، شعر يا آهنگ قابل توجهي نساخته‌اند، اين امر نشانه آنست كه بدون برخورداري از ميزان مطلوبي از دانش نمي‌توان شاعر، نويسنده، موسيقي‌دان و يا فيزيكدان خلاق شد. (18 )

رابطه هوش و خلاقيت :
تحقيقات علمي نشان داده است كه هوش خارق‌العاده معادل با داشتن استعداد خلاقيت نيست، به عبارتي دانش آموزاني كه داراي هوش زيادند، الزاماً‌افرادي كه ابداعي ترين ايده‌ها را خلق كنند، نمي‌باشند (قاسم‌زاده، حسن، ص 17.) همچنين محققاني چون رو، (1953) و مك كنيون (1968)، ضمن بررسي هوش افراد بسيار خلاق دريافتند، آنان از مردم عادي باهوش‌ترند ولي از همكاران غير خلاق خويش درخشان‌تر نبودند. «والدچ» و «رانكو » ضمن تاييد اين مطالب اظهار مي‌دارند كه داشتن حداقلي از هوش، براي خلاقيت ضروري به نظر مي‌رسد .

از نظر «پياژه» بوسيله نيروهاي خلاقه است كه كودك مي‌تواند دورانهاي مختلف انديشه را طي مي‌كند. براي اينكه عقل و هوش او رشد كند بايستي مراحل سختي را بگذراند. انباره‌اي از شواهد نشان مي‌دهد كه دو شيوه يادگيري و تفكر از وظايف اختصاصي نيمكره‌هاي چپ و راست مغز حاصل مي‌شود. قسمت چپ اطلاعات را بطور خطي، منطقي و متوالي پردازش نموده و اساساً‌ با اطلاعات شفاهي سر و كار دارد. نيمكره راست، اطلاعات را بطور غير خطي، از طريق درك مستقيم (شهودي) و بطور همزمان پردازش نموده و با اطلاعات تصويري، شنوائي و عاطفي سر و كار دارد .

استراتژيهاي تفكر كه بيشتر از ويژگي نيمكره چپ است، تحليلي، متوالي، ومنطقي است . نيمكره چپ همچنين در درك تمايزها و تفاوتهاي ظريف تخصص دارد. از آنجا كه فرايند تفكر خلاق نياز به مقدار زيادي تفكر مربوط به هر دو نيمكره دارد، انتظار مي‌رود كه هر فرد خلاق ايده‌آل كسي باشد كه بتواند وظايف اختصاصي هر دو نيمكره را به نحوي مكمل ادغام نموده و مورد استفاده قرار دهد. ولي شواهد موجود حاكي از آن است كه در انواع متعددي از آزمونهاي تفكر خلاق بزرگان كه در وظايف مغزي نيمكره راست تخصص دارند، تقريباً بدون استثناء از افرادي كه شيوه ادغام دو نيمكره را بكار مي‌برند، پيش مي‌گيرند. چنين افرادي همچنين يادگيريهاي خود را بيشتر مورد استفاده قرار مي‌دهند .

2- انگيزش و خلاقيت :
انگيزش به حالات دروني ارگانيم كه موجب هدايت رفتار به سوي نوعي هدف مي‌شود، اشاره مي‌كند. (19) اخيراً‌برخي از روانشناسان اجتماعي (لپر، كرين، نيس بت،1973 ) انگيزش دروني را از جنبه شناختي تعريف كرده‌اند، آنها عقيده دارند، اگر افراد درك كنند كه بواسطه علاقه خود در فعاليتشان مشغول هستند، بطور دروني انگيخته مي‌شوند اما اگر فعاليتهاي خود را به عنوان كسب اهداف بيروني ادراك كنند، بطور بيروني انگيخته مي‌شوند. نظريه پردازان روان شناختي عقيده دارند كه خلاقيت از حالت برانگيختگي دروني مرتبط با فعاليت بيشتر از انگيختگي بيروني مرتبط با فرد منجر به خلاقيت مي‌شود .

از نظر گيلفورد، تا زماني كه عملي از روي عادت انجام گيرد، خلاقيتي در كار نيست ولي به مجردي كه اجراي عملي احتياج به تدابير جديدي داشت، جريان خلاقيت به كار مي‌افتد. (خلاقيت كودكان، ص 19 )

در برخي نوشته هاي هيجان انگيز بوسيله آينده نگراني مانند، (الوين تافلر، بنيامين سينگر و فردريك پولاك) درباره وجود رابطه بسيار قوي بين انگيزه براي يادگيري و نيل به دستاوردهاي خلاق از يك سو و تصوير ذهني شخص از آينده، از سوي ديگر بحث شده است. «تافلر» معتقد است كه نحوه‌اي كه دانش‌آموز و دانشجو، آينده خود را مي‌بينند با عملكرد آكادميك آنها و نيز توانايي آنان براي زندگي، وفق دادن خود با محيط و رشد فكري آنان در يك جامعه پر تغيير ارتباط مستقيم دارد. (21 )

3- خلاقيت و ميزان خود پذيري :
تعادل در ميزان خود پذيري در صورتي كه ساير شرايط موجود باشد باعث مي‌شود كه انسان در صدد به فعل درآوردن استعدادهاي بالقوه خود از جمله خلاقيت باشد. نتايج تحقيقات «گراندال» (1954) در ارتباط با ميزان خود پذيري و سازگاري اجتماعي نشان ميدهد كه هم كساني كه خود را كمتر از آنچه هستند به حساب مي‌آورند و به ديگران نشان مي‌دهند و هم كساني كه خود را بيشتر از آنچه هستند به ديگران نشان مي‌دهند، در زندگي اجتماعي موفق نيستند. اين دو گروه در روابط انساني دائم با مشكلاتي مواجه هستند و با هدر دادن وقت و انرژي، بازده كارهاي خلاقه آنان كاهش مي‌يابد .

«ميچر» جهت نشان دادن رابطه خودپذيري و اضطراب نتيجه گرفت، اضطراب يكي از عوامل مهم بازدارنده جريان خلاقيت است و عواملي است كه در سازش آنها و بازده تحصيلي و خلاقيت آنان اثر سوء مي‌گذارد .

4- تخيل و خلاقيت :
تخيل نوعي تفكر آزاد است و با بهره گيري از آن كه خمير مايه خلاقيت است، دنيايي بزرگ پهناور در مقابل چشمان دانش‌آموزان گشوده مي‌شود و قادر مي‌گردد، آزادانه خيال پردازي كند .
به گفته يكي از روانشناسان معاصر (هارلوگ،1982)، خلاقيت شكلي از تخيل كنترل شده است كه به نوعي ابداع و نوآوري منجر مي‌شود. (22 )

به نظر «فرويد»، تفكر خلاق شكل عالي تخيلات آزاد و بازيهاي دوره كودكي است. به عقيده او سرچشمه خلاقيت را بايد در تجربيات دوره كودكي جستجو كرد. زيرا چگونگي تجارب دوران خردسالي در ظهور انديشه‌هاي نو فوق‌العاده موثر است. از طرفي تجارب خلاق و تخيلي به ما فرصت مي‌دهد تا به رشد استعدادهاي خود براي تفكر، عمل و تبادل نظر پرداخته و بتوانيم به گسترش مهارتهاي جسمي و ذهني خود، پرورش احساسات، حواس پنجگانه، كشف ارزشها و درك فرهنگ خود و ديگران بپردازيم.(23) (كارلوس گالبن كين، 1982)

5- خانواده و خلاقيت :
بدون شك خانواده مهمترين نقش را در كنترل و هدايت تخيل و ظهور خلاقيت دارد . خانواده‌ها بايد شرايط لازم جهت فعاليتهاي متنوع براي كودكان را فراهم نموده و فرصتهاي لازم را براي سوال كردن، كنجكاوي و كشف محيط به كودكان بدهند. تنيبه و تهديدهاي مكرر، آفت خلاقيتهاي ذهن است. زمينه رشد خلاقيت در خانه زماني فراهم مي‌شود كه به كودكانتان آزادي زيادي بدهند و به آنها احترام بگذاريد. از نظر عاطفي در حد اعتدال به آنها نزديك شويد و بر روي ارزشهاي اخلاقي و نه قوانين خاص تأكيد نماييد. با تشويق و تاييد رفتار كودك و فراهم آوردن زمينه‌هاي مساعد و تدارك لوازم بازيهاي دلخواه او، قدرت تخيل و خلاقيت كودكان را تقويت كنيد. خيالپردازيهاي كودكان را سرزنش نكنيد زيرا خلاقيت او را محدود مي‌سازيد .

مهمترين عامل در بروز خلاقيت انگيزه است و اين انطباق انگيزه و استعداد تواماً در خلاقيت كارساز است. محيط اجتماعي كودكان و تاييد بر روي انگيزه خلاق بسيار مفيدتر از تاكيد روي استعداد مي‌باشد.(24 )

خانواده خلاق به ويژگيهاي دروني نظير پاي‌بندي به ارزشها، داشتن علاقه به چيزي و صراحت و رك‌گويي، بيش از ويژگيهاي بيروني نظير خانواده خوب، حسن سلوك و كوشا بودن، اهميت مي‌دهند .

از نظر «ويليامز» تماس فعال با محيط زيست طبيعي، اجتماعي و فرهنگي مي‌تواند تاثير ثمربخشي بر بازده خلاقيت داشته باشد، به اعتقاد او هر اندازه محيط خانوادگي و تحصيلي كودك از نظر دانستنيها و اطلاعات غني‌تر باشد به همان اندازه بازده خلاقيت كودك بيشتر است.(25) محيطهاي بيش از اندازه رسمي و بيش از اندازه آزاد براي خلاقيت نسبتاً مضرند و هرگز نخواهند توانست خلاقيت را در فرد بطور سالم بپرورانند. «پال تورنس» مي‌گويد محيطي كه هم آزادي بيان و هم ارتباط سالم را تبيين كند از لحاظ پرورش خلاقيت بهترين محيط محسوب مي‌شود به ويژه اگر پاداشهايي نيز براي رفتارهاي خلاق در نظر گرفته شود.(26) در كنار خانواده، مدرسه نيز نقش بسيار مهمي در شكوفايي خلاقيتهاي كودكان دارد .

سن ورود به مدرسه سني بسيار بحراني و حساس در ارتباط با خلاقيتهاي ذهني است . عواملي همچون تكاليف زياد، تأكيد بر محفوظات، اجراي برنامه‌هاي هماهنگ و انتظار رفتارهاي يكسان از دانش‌آموزان، عدم توجه به تفاوتهاي فردي، اعمال انضباط و مقررات شديد، تشويق به كسب نمرات بالا و ايجاد جو قوي، رقابتهاي فردي براي ممتاز شدن و عدم شناخت يا بي‌توجهي به ويژگيهاي كودكان خلاق سبب مي‌شود كه قدرت تخيل و خلاقيت آنها به تدريج كاهش يابد.(27 )

عواملي كه مانع خلاقيت مي‌شوند :
«گيلفورد» در اين باره ويژگيهاي زير را نام برده است كه عبارتند از: سلطه‌گري، منفي‌بافي، مقاومت، ترس، عيب‌جويي، انتقاد از ديگران، سازشكاري، تسليم در برابر قدرت كمرويي. از موانع ديگر كه بر سر راه خلاقيت دانش‌آموزان قرار دارند، عبارتند از:
1ـ عدم اعتماد به نفس
2ـ تمايل به همرنگي
3ـ عكس‌العمل منفي
4ـ حذف خيالبافي
5ـ پيش‌داوريها
6ـ ترس از انحراف وسعي در همنوايي با اجتماع
7ـ ارزش‌ها و هنجاري‌هاي فرهنگي .

نقش معلم در پرورش خلاقيت :
پال تورنس (1985) در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه خصوصيات مربي و شيوه‌هاي آموزش وي مي‌تواند به افزايش تفكر خلاق بيانجامد. مربياني كه از شيوه كودك ـ محور در آموزش خود استفاده مي‌كنند، كودكان را نسبت به محركات محيطي پيرامون حساس مي‌نمايند. از تأكيد بر الگوهاي قالبي اجتناب مي‌ورزند و كلاس را چنان سازماندهي مي‌نمايند كه محيطي تنوع و خلاق ايجاد شود. در نتيجه اين روش موجب افزايش و رشد خلاقيت در كودكان مي‌شود. بررسي انجام شده نشان مي‌دهد معلماني كه خودخواهان تغيير در روشهاي تدريس روزانه‌شان هستند، توان يادگيري آفرينندگي را دارند. راهكارهاي آموزشي خلاقيت، محيطي انباشته از كنجكاوي و تنوع مي‌آفريند. «وايتهد» معتقد است كه شغل معلمي بايد از يك «قاطعيت ويژه» برخوردار باشد و معلمان موفق بايد بدقت بدانند كه شاگردانشان به يادگيري چه مطالبي نياز دارند.(28 )

و اين موضوع بايد مبتني بر استانداردها و اصول منطقه‌اي و مدرسه‌اي باشد و همچنين بايد آگاهي كامل از سطح نسبي وميزان استعدادها و خلاقيت دانش‌آموزان داشته باشند.(29 )
بررسي نحوه ارتباط آموزشي معلمان خلاق نشان داده كه آنها معمولاً از روشهاي زير استفاده مي‌كنند :

1ـ استفاده از حواس مختلف، توجه به حواس مختلف و استفاده صحيح و بجا از آنها در فرايند يادگيري. مطالعات (بودو، 1358؛ شهرآراي، 1370) نشان داده است كه اين افراد از امكانات سمعي ـ بصر ي، كامپيوتري، كانالهاي ارتباطي و ديگر وسايل كمك آموزشي بيشتر بهره مي‌گيرند .

2ـ استفاده از تجربه‌هاي مستقيم: (نقش پرورش دهندگان خلاقيت در فراهم آوردن زمينه براي دستكاري اشياء و تجربه و آزمايش، تشويق جهت پيدا كردن راههاي جديد، ترغيب فراگيران به حدس زدن جهت ابداع و نوآوري )

3ـ استفاده از روش بحث و گفتگوي آزاد و متقابل :
بكارگيري سخنان خود جوش و گفتگوي آزاد و متقابل و غير قالبي (بودو، 1358، نلر 1369) ، تشويق فراگيران به ارائه نظرات و انتقادات خود و فراهم آوردن شرايط مناسب براي داد و ستد اجتماعي و ذهني، پاسخ غير مستقيم به سئوالات كنجكاوانه آنها .

4ـ استفاده از روش فعال در تدريس :
تقويت قوه خلاقيت از طريق فعاليتهاي خودبخودي با تكيه بر تجربيات عيني و امكانات فراگير، رشد و توسعه آزادي عمل و استقلال فراگير، عدم تكيه برحافظه شناختي و تاكيد بر درك و فهم، تجزيه و تحليل، تركيب، ارزشيابي و حل مسئله در آموزشي. (روش اكتشافي)

5ـ استفاده از روش بارش مغزي يا كنكاش مغزي :
استفاده از روشهاي گوناگون جهت حل مساله، دادن فرصت لازم جهت تفكر عميق و طرح نظر خودبطور آزادانه، نقش راهنما داشتن معلم و شركت فعالانه فراگيران در جريان يادگيري .

6ـ استفاده تلفيقي از تفكر واگرا و همگرا :
ايجاد موازنه منطقي بين اين دو شيوه تفكر و استفاده از آنها در كنار هم. دادن فرصت به فراگيران در جهت كسب اصول و دانش و اطلاعات در رشته‌‌هاي گوناگون به صورت فردي يا گروهي و فراهم ساختن زمينه مساعد براي تفكر واگرا .

7ـ توجه به تفاوتهاي فردي :
دارا بودن شناخت از تفاوتهاي فردي فراگيران، تطبيق محتوا و روشهاي آموزشي و پرورش خلاقيت را دارند. بنابراين خلاقيت توانايي ذاتي نيست، بلكه رويكردي روش شناسانه است كه بيشتر افراد مي‌توانند آن را بياموزند. بطور خلاصه مي‌توان به اصول زير بنايي افزايش مهارت خلاقيت به ترتيب زير اشاره كرد :
1ـ نگرش متفاوت معلم به موضوعات درسي .
2ـ استفاده از روشهاي مختلف تدريس وراهكاريهاي متفاوت .
3ـ تغيير در ابزار ارزشيابي و سنجش .

راههاي ايجاد و پرورش خلاقيت :
علماي تعليم و تربيت، روشهاي متعددي براي آموزش خلاقيت پيشنهاد مي‌كنند كه اغلب مشابه به يكديگر است كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم :
1ـ احترام به عقايد عادي و غير عادي كودكان .
2ـ طرح پرسشهاي برانگيزنده و محرك .
3ـ تشخيص و تميز استعدادهاي كودكان
4ـ دادن آزادي عمل به كودكان (شكوفايي خلاقيت كودكان، ترزا آمابلي، ص 114 )
5ـ احترام به كودكان و ايمان داشتن به توانايي آنها. (تورنس، اسميت، درو )
6ـ تشويق زياد والدين در انجام كارهاي خلاق .
7ـ حاكم بودن ارزشها نه قوانين .
8ـ داشتن تصاوير ذهني مثبت از آينده كودكان خود .
9ـ احترام به تخيلات كودك
10ـ مشاهده اشياء از نزديك و دستكاري آنها .
11ـ تكميل كردن اشياء و امور ناقص، جملات ناتمام، داستانهاي ناقص، نقاشيها و تصاوير نيمه تمام و مبهم .
12ـ تدارك فرصتهاي مناسب يادگيري .
13ـ هدايت كودك به سوالات تازه .
14ـ واداشتن به كنجكاوي و كنكاشهاي ذهني .

«تورنس» اصولي براي توسعه تفكر خلاق از طريق مدرسه ارائه مي‌دهد :
1ـ حساس كردن دانش‌آموزان به محركهاي محيطي
2ـ تشويق به دستكاري اشياء
3ـ تشويق عقايد نو
4ـ ايجاد جوي خلاق در كلاس
5ـ آشنا كردن كودكان با فرايند خلاقيت
6ـ ارزشيابي و تشويق يادگيري خود انگيز
7ـ ايجاد فرصت براي تفكر خلاق
8ـ گسترش انتقاد سازنده
9ـ روحيه حادثه جو داشتن
10ـ كسب شناخت در رشته‌هاي گوناگون
11ـ ارزشمند داشتن تفكر خلاق

نتايج نظرسنجي از تعدادي معلمان در زمينه خلاقيت :
نتايج بدست آمده از نظرات تعدادي از دبيران مجرب، در زمينه عنوان مقاله به شرح زير مي‌باشد :
- اكثراً معتقدند كه ارتباط مستقيمي بين متون درسي و خلاقيت وجود دارد و محتواي درسي در عين پربار بودن بايد جالب و جذاب بوده و متناسب با نيازهاي فردي و اجتماعي طراحي شود. به روز بودن مطالب درسي، نقش مهمي در ايجاد خلاقيت داشته و زمينه‌ساز و تقويت كننده آن مي‌باشد .
- نحوه شناسايي دانش‌آموزان خلاق مي‌تواند استفاده از روش مشاهده رفتار (يا از طريق مشاهده كارهاي هنري ...) باشد.كه اين از طريق درگيري ذهني دانش‌آموز نسبت به مطالب درسي، از عملكرد دانش‌آموز و از طريق ايجاد انگيزه در آنان، طرح سوالات معلم از شاگرد و پاسخ غير معمول شاگرد به سوالات، انجام آزمايش و احترام به عقايد كودكان امكان پذير مي‌باشد .

- و اما خصوصيات عمده معلمان خلاق را در: علاقه به مطالعه، پر تحرك بوده و فعاليت و پويايي، نوآوري در طرح درس، پشتكار و جديت، استفاده از حداقل امكانات جهت آموزش، داشتن ابتكار در تدريس، دارا بودن اعتماد به نفس، انعطاف‌پذيري، استفاده از فعاليتهاي فوق برنامه (رسمي ـ غير رسمي)، توجه به تفاوتهاي فردي دانش‌آموزان، استفاده از وسايل كمك آموزشي، منضبط بودن و دانش كافي مي‌دانند .

- عوامل مانع در تفكر خلاق راعبارتند از:
1ـ مسايل مالي و معيشتي (اقتصادي)
2ـ تبعيض قايل شدن
3ـ جمود فكري
4ـ عدم استفاده از وسايل كمك آموزشي
5ـ داشتن مشكلات روحي و عاطفي
6ـ بي‌حوصلگي و كمبود امكانات
7ـ استفاده از روشهاي سنتي در تدريس
8ـ تكيه بر نمره و امتحان
9ـ تفكر قالبي و همگرا .

راههاي ايجاد و پرروش خلاقيت :
1ـ ايجاد انگيزه در دانش‌آموزان
2ـ درگيري ذهني با مطالب درسي
3ـ طرح موضوعات جديد
4ـ ايجاد فضاي آموزشي مناسب
5ـ بكارگيري وسايل سمعي و بصري
6ـ تشويق دانش‌آموزان به تحقيق و پژوهش
7ـ احترام به دانش‌آموزان
8ـ اهميت دادن به فعاليتهاي فوق برنامه
9ـ مطالعه و تحقيق

- نقش معلم را در پرورش خلاقيت بصورت نقش محوري و به عنوان سكان‌دار علم و دانش مي‌دانند و همچنين ايجاد نمودن روحيه پژوهش دردانش‌آموزان و ايجاد انگيزه، ابتكار و تشويق دانش‌آموزان به فعاليتهاي غير كلاسي .

و بالاخره نقش تحصيلات والدين و جو عاطفي حاكم بر خانواده، وضعيت اقتصادي مطلوب خانواده، استفاده از امكانات تفريحي و رفاهي سالم، ايجاد فضاي سالم و رواني در مدارس وتوجه به علايق و استعدادهاي دانش‌آموزان و كمك به انجام پژوهش و تحقيق را عامل مهمي در شكوفايي استعداد دانش‌آموزان مي‌دانند .


منابع و مآخذ :
*فوق ليسانس علوم تربيتي مدرس دانشگاه آزاد اسلامي
1ـ بررسي رابطه بين ويژگيهاي شخصي و خانوادگي دانش‌آموزان مقطع راهنمايي شهرستان بروجرد با خلاقيت درعلوم: شوراي تحقيقات اداره كل آموزش و پرورش استان لرستان (بيژن دارايي، حسن گودرزي) 77-1376 .
2ـ آمابلي، ترزا، شكوفايي خلاقيت كودكان، ترجمه حسن قاسم زاده، پروين عظيمي. نشر دنياي نو. ص ص 20ـ19 .
3) Mackinnon, D. W. Education for creativity: A modern Myth. in P.Heist (Ed), The greative college student, sanfrancisco: Jossey Bass, 1968.
4) Mansfied, R.s, and Busse, T.V. the Psychology of Greativity and Discovery chicago: Nelson Hall, 1981.
5) Cattle, R. B. and BuTcher. H. j. the Prediction of Achievement and creativity, New Yourk: Bobbs – Merrill, 1968.
6) Terman, L. M. Genetic studies of genius: vd. 1, Mental and physical traits of a thousand gifted children. Stanfor, CA: stanford university Press, 1925.
7) Cox, C.M. the early mental traits of three hundred geniuses, Stanford, CA: Stanford university Press. 1926.
8) Galton, F. Heveditary Genius, London: Macmillan, 1869.
9ـ مجله رشد تكنولوژي آموزشي، شماره 1، سال يازدهم، مهرماه 1375، ص 23 .
10) Albrecht, K. and Albrecht, s. the creative corporation, Homewood: Illinois, Dow Jonas Irwin, 1987.
11ـ محمدي ختامان، اصغر، تشكيل گروههاي خلاقيت و نوآوري، ارديبهشت 1370 .
12ـ مفيدي، فرخنده. آموزش و پرورش دبستاني و دبستان. تهران: انتشارات پيام نور، چاپ دوم، اسفند 1372. ص ص 181 ـ 180 .
13ـ مجله استعدادهاي درخشان ـ سال دوم ـ شماره 2 ـ تابستان 1374 .
14ـ بابا پور، جليل «خلاقيت، توصيف، محدوديتها و روشهاي ايجاد خلاقيت»، نشريه پيوند، شماره 241، انجمن اولياء و مربيان 1378 .
15) Duffy, Bernadette. “supporting creativity and imagination in Early Years, USA Buckingham,. Philadelphia, open university press, 1998.
16ـ جمله پيوند، شماره 158 ـ آذر 1371 .
17ـ خانزادي، علي. «خلاقيت كودكان» مجله پويا، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، شماره 5، سال 1355 ).
18) http: // www. elixivar. Com
19ـ سيف، علي‌اكبر، روانشناسي پرورشي. (تهران: آگاه، 1370)، ص 336 .
20ـ باباپور خيرالدين، جليل، «توصيف، محدوديتها و روشهاي ايجاد خلاقيت» ماهنامه پيوند، شماره 241، آبان 1378 ص ـ 4 .
21ـ همان منبع، شماره 1 ص ص 135 ـ 134 ).
22ـ افروز، غلامعلي. «مباحثي در روانشناسي تربيت كودكان و نوجوانان». (تهران، انجمن اولياء و مربيان 1371)، ص 103 .
23ـ منبع خارجي، شماره 10، (همان منبع، ص 5 )
24)http: //w.w.w. estahban. Persian blog.com.
25ـ نريماني، محمد. آموزش خانواده، انتشارات شيخ صفي، ص 102 .
26ـ بودن، آلن، خلاقيت در آموزشگاه، ترجمه علي خان زاده .
27ـ همان منبع (24 ).
28ـ مايرز، چت، «آموزش تفكر انتقادي». ترجمه دكتر خدايار ابيلي، تهران: انتشارات سمت ـ چاپ اول بهار 1374،ص 66 .
Web master @ Lesson Plans Page. Com!
(10 steps to developing A Quality lesson Plan.)


منبع : كتاب مجموعه مقالات نخستين كنگره بين المللى - دانشگاه آزاد اسلامى  www.creativity.ir