سلامتي بدون سلامت روان وجود ندارد
- تعريف : پيشرفت صنعت و تكنولوژي ، قدرت و ثروت را افزايش داده ولي امكان زندگي با آرامش وصلح و اطمينان را از انسان سلب كرده است. در حقيقت كيفيت فداي كميت شده و اعتدال و تناسب كنار رفته و بيماري هاي عصبي-رواني و روان تني جانشين آن شده است(1) .بر اساس اعلام سازمان جهاني بهداشت (who) در سال 2010در دنيا بيش از 450ميليون نفر از مردم از يك اختلال روحي رواني رنج مي برند، هر ساله حدود 20%از بزرگسالان يك مشكل بهداشت رواني را تجربه مي كنند ، نزديك بهيك ميليون نفر مرتكب خودكشي مي شوند و از هر 4 خانواده يك خانواده عضوي با اختلالات رواني دارند(2).سلامت روان براي مدت هاي زيادي در پشت پرده اي از انگ و تبعيض پنهان شده و اكنون پيشرفت علم بشر بستري براي بيان سلامت روان و پرداختن به آن را فراهم نموده است .از طرفي مي دانيم كه براي همه ي افراد سلامت روحي،جسمي و اجتماعي براي ساخت مسير زندگي حياتي است (1).همچنين ارتقاء آن در تمام دوران هاي زندگي لازم است.اما در برخي از دورانها نظير بلوغ،نوجواني، پس از زايمان،بارداري،دوران تحصيل و ... ممكن است پرداختن به آن مهمتر باشد.جهت افزايش اطلاعات در زمينه سلامت روان و با توجه به عدم دسترسي به وبلاگ آموزشي فارسي زبان كه بتواند اطلاعات مفيدي را در اين زمينه در اختيار كاربران اينترنت قرار دهد من بر آن شدم كه وبلاگي را در خصوص سلامت روان تهيه نماييم.در واقع هدف من از اين وبلاگ انتقال يافته هاي مطالعات ديگر به افراد غير متخصص در اين زمينه است.باشد كه مؤثر بوده و شاهد ارتقاء سطح سلامت رواني افراد جامعه باشيم.
در ابتداي امر بهتر است با برخي از تعاريف از جمله تعريف بهداشت روان و سلامت روان آشنا شويم. سنجش سلامت رواني به شكل كمي امكانپذير نمي باشد و گاهي تشخيص افراد سالم و بيمار شايد از لحاظ ظاهر امكانپذير نباشد.برخي افراد گاهي حتي با قرار گرفتن در جمع بعضي از اين ويژگي ها را پنهان مي نمايندسازمان جهاني بهداشت ، بهداشت رواني را اينگونه تعريف ميكند: "بهداشت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت قرار دارد و بهداشت يعني توانايي كامل براي ايفاي نقشهاي رواني و جسمي ، سلامت به معناي نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست." انجمن بهداشت رواني كانادا در يك ديد جامع بهداشت رواني را در سه قسمت "نگرشهاي مربوط به خود ، نگرشهاي مربوط به ديگران و نگرشهاي مربوط به زندگي" تعريف ميكند. از نظر اين انجمن بهداشت رواني يعني : "توانايي سازگاري با ديدگاههاي خود ، ديگران و رويارويي با مشكلات روزمره زندگي."
سازمان جهاني بهداشت(who) سلامت رواني را اينگونه تعريف نموده است: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران،تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور عادلانه،منطقي و مناسب. دانستن ويژگي هاي افراد سالم و و افرادي كه داراي اختلالات رواني هستند جهت تشخيص كمك كننده است. معمولاْ افرادي كه از نظر رواني سالم هستند داراي ويژگي هاي زير مي باشند:(4و1،3)
- نسبت به خود آرامش دارند و احساس امنيت مي كنند.
- توانايي هاي خود را در حد واقعي ارزيابي مي كنند،نه بيشتر و نه كمتر.
- به خود احترام مي گذارند و كمبودهاي خود را مي پذيرند.
- به حقوق ديگران احترام مي گذارند.
- مي توانند به ديگران علاقه مند شوند و آن ها را دوست بدارند.
- مي توانند احترام و دوستي ديگران را جلب كنند.
- مي توانند نيازهاي خود را برآورده سازند و براي دشواري هايي كه در زندگي آنها پيش مي آيد راه حلي پيدا كنند.آنها قادرند خود بينديشند و تصميم بگيرند.
- قادرند مسئوليت روزمره خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند.
- تحت تأثير عواطف،ترس،خشم،عشق يا گناه خود به طوري قرار نمي گيرند كه زندگيشان پريشان شود.
- انعطاف پذيرهستند.
همانگونه كه افرادي كه از نظر رواني سالم هستند , داراي يكسري ويژگي مي باشند , براي تشخيص و پي بردن به ضعف رواني در يك شخص نيز نشانه هايي وجود دارد كه فهرست وار در زير آورده شده اند(4)
- احساس نگراني دائم
- ناشادماني دائمي به علل ناموجه
- از دست دادن آسان تعادل رواني در بيشتر اوقات
- بي خوابي مكرر
- افسردگي و سرخوشي متناوب به صورت ناتوان كننده
- آشفتگي زندگي
- احساس بي علاقگي و تنفر دائمي نسبت به مردم
- عدم تحمل دائمي فرزندان
- همواره خشمگين بودن و بعد دچار پشيماني شدن
- ترس دائمي بي جهت
- دائماً حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن.
- احساس درد و شكايت هاي بدني به صورت بيشمار به طوري كه علتي براي آن پيدا نمي شود.
اهداف:
اهداف شناختي:
- آشنايي با مفهوم سلامت روان ، عوامل مؤثر و تعيين كننده هاي آن
- آشنايي با ارتباط سلامت روان با سلامت جسمي
- اشنايي با عوامل آسيب زننده سلامت روان
- آشنايي با علائم خطر
- آشنايي با رايج ترين اختلالات و بيماري هاي روان
- اشنايي با روشهاي ارتقاء سلامت روان
اهداف عاطفي
- ايجاد حساسيت نسبت به اهميت سلامت روان در همه ابعاد زندگي و ارتباط آن با سلامت فردي
-ايجاد حساسيت نسبت به عوامل مؤثر و مضر بر سلامت روان
- ايجاد نگرش مثبت نسبت به زندگي
- ايجاد و تقويت نگرش و انگيزه جهت انتقال دانش،نگرش و مهارت هاي كسب شده در زمينه سلامت روان به ديگران
اهداف حيطه مهارتي:
- ايجاد مهارت هايي براي انتخاب هاي بهداشتي در ابعاد مختلف سلامت روان فردي و خانوادگي
- ايجاد مهارت شيوه مثبت نگاه كردن به زندگي
- ايجاد مهارت هايي جهت مديريت بهتر مشكلات
- ايجاد مهارت هاي ارتقاء دهنده سلامت روان
سلامت روان در خانواده
آشنائي با اصول سلامت روان در خانواده وبه كار گيري آن در زندگي نه تنها رشد ابعاد مختلف شخصتي فرد را ممكن مي سازد بلكه راهي مناسب واصولي براي تامين نياز هاي بنيادي فرد است
اين اصول عبارتند از :
سلامت جسماني
شناختن رفتار خود
بهبود بخشيدن روابط خود با ديگران
ايجاد روابط صميمانه با افراد ودوستان
روبه روشدن با مشكلات با صبر ومتاننت
نقش خانواده در سلامت روان خانواده
خانواده به عنوان اولين نهاد اجتماعي مهم ترين وبيشترين تاثير را در رفتار افراد دارد به همين علت مراقبت وآموزش ها در اين محيط داراي اهميت فراوان است
خانواده سالم كودك را به جهتي سوق مي دهد كه در بزرگسالي فردي مومن ،شاد،صادق ،اجتماعي ،خودكفا ،مفيد وموثر براي خود وديگران بوده ودر محيط مختلف قدرت تطابق داشته باشد
هر قدر كانون خانواده سالمتر باشد، روابط پدر ومادر هماهنگ تر وآگاهي وشناخت آنان از نياز هاي ديگراعضاي خانواده بيشتر باشد فرزندان در بستر مساعد تري رشد خواهند كرد پدر ومادر موظفند در خانواده شرايطي فراهم آورند تا خود وفرزندانشان در ابعاد مختلف جسمي رواني ،اجتماعي ،اخلاقي ومذهبي رشد وتكامل يابند براي دست يابي به اين اهداف وموارد فوق توجه به نكات ذيل مفيد خواهد بود .
حفظ تندرستي افراد خانواده شامل خواب كافي ،رژيم غذائي مناسب ، فعاليت هاي بدني و.... يابه عبارتي همان شيوه صحيح زندگي
تلاش براي شناخت ودرك رفتار اعضاء نسبت به يكديگر
ايجاد روابط سالم وسازنده اعضاء خانواده
به كار گيري شيوه صحيح كنترل خود همراه با آرامش در برخورد با مسائل ومشكلات
رشد وتقويت اعتقادات مذهبي وعمل به آنها به شكل گروهي
پذيرش يكديگر بدون قيد وشرط
مسئوليت پذيري اعضاء نسبت به يكديگر
دادن فرصت به تمامي اعضاء خانواده جهت بحث وتبادل نظر
حمايت رواني عاطفي اعضاء در همه موارد به خصوص در موارد شكست وپيروزي
فرصت گوش دادن به يكديگر بدون قضاوت وپيشداوري
عدم سرزنش در خانواده
مشاركت گروهي در انجام فعاليت هااز جمله ورزش ،مطالعه ،آداب ديني
آموزش همراه با عمل براي يادگيري بهتر وموثر تر ديگر اعضاء
انتخاب بجا ومناسب همراه با توضيح
بنابر اين ويژگيهاي خانواده سالم به طور خلاصه به شرح ذيل مي باشد :
1. در خانواده سالم رهبرو قانون مشخص وجود دارد.
2. خانواده سالم ارتباط برقرار مي كنند و گوش شنوا دارند.
3. خانواده سالم در مقام تأييد و حمايت يكديگرند.
4. خانواده سالم توليد اعتماد و اطمينان مي كنند.
5. خانواده سالم به يكديگر احترام مي گذارند.
6. خانواده سالم خوش مشرب هستند.
7. خانواده سالم مسئولانه عمل مي كنند.
8. خانواده سالم درست را از نادرست تميز مي دهند.
9. خانواده سالم همبستگي خانوادگي ايجاد مي كنند.
10. خانواده سالم تعادلي در تبادلهاي خود ايجاد مي كنند.
9. خانواده سالم به مذهب و اخلاق پايبند هستند .
سلامت رواني و مفاهيم آن
در مورد بهداشت رواني دو تعريف مورد توجه قرار مي گيرد:
در تعريف اول ، منظور از بهداشت رواني عبارت از رشته اي تخصصي از بهداشت عمومي است كه در زمينه كاستن بيماريهاي رواني در يك اجتماع فعاليت مي نمايد و بررسي انواع مختلف اختلالات رواني و عوامل موثري كه در بروز آن ها نقش دارند، در قلمروي كار اين علم مي باشد....
سلامت رواني و مفاهيم آن:
در مورد بهداشت رواني دو تعريف مورد توجه قرار مي گيرد:
در تعريف اول ، منظور از بهداشت رواني عبارت از رشته اي تخصصي از بهداشت عمومي است كه در زمينه كاستن بيماريهاي رواني در يك اجتماع فعاليت مي نمايد و بررسي انواع مختلف اختلالات رواني و عوامل موثري كه در بروز آن ها نقش دارند، در قلمروي كار اين علم مي باشد.
در تعريف دوم، بهداشت رواني به معناي سلامت فكر مي باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت رواني است كه خود مي تواند نسبت به ايجاد سيستم با ارزشي در مورد ايجاد تحرك و پيشرفت و تكامل در حد فردي ، ملي و بين المللي كمك نمايد. زيرا وقتي سلامت رواني شناخته شد، نسبت به دستيابي به ان اقدام مي شود و راه براي تكامل فردي و اجتماعي باز ميگردد.
سلامت رواني در واقع مانند سلامت جسمي ، صرفاً به معناي نبودن مشكلات يا بيماري نيست. سلامت رواني هم حالات عاطفي و هم شرايط ذهني ، يعني هم احساسات و هم افكار شما را در بر مي گيرد. سلامت عاطفي معمولاً به احساسات و زير و بم هاي روحيه افراد اشاره مي كند. شما ممكن است احساس كنيد كه غمگين ، شاد ، نگران ، هيجان زده ، شكست خورده ، يا در اوج كاميابي هستيد.
افراد برخوردار از سلامت عاطفي با احساسات و حالات دروني خود در تماس هستند و مي توانند به وجود آنها اذعان كنند يا آنها را بروز دهند.
بنا براين سلامت رواني، توانايي شما را در درك واقعيتها ، همانگونه كه هست و پاسخ دادن به چالشهاي آن و در پيش گرفتن تدابير و شيوه هاي خردمندانه براي زندگي كردن، توصيف مي كند. فرد برخوردار از سلامت رواني بر آن نيست كه از فشارهاي زندگي بپرهيزد بلكه مي كوشد با واكنشهاي خود نسبت به اين عوامل ، آنها را بشناسد ، بپذيرد و برآنها چيره شود بطوريكه امكان تداوم زندگي وجود داشته باشد.
ملاكهاي سلامت روان:
براي تشخيص سلامت روان نيز مانند تشخيص سلامت جسم، معيارهايي وجود دارند. ملاك هاي سلامت روان عبارتند از :
1- توانايي انجام وظيفه و اجراي مسئوليت هاي شخصي
2- توانايي برقراري رابطه با ديگران
3- برداشت واقع بينانه از انگيزه هاي ديگران
4- تفكر منطقي و خردمندانه
5- تلاش در جهت سلامتي
6- انعطاف پذيري و قدرت تطابق باشرايط گوناگون
7- معني دادن به زندگي
8- درك اين نكته كه خود فرد مركز جهان نيست.
9- عشق و محبت نسبت به ديگران
10-داشتن توانايي كمك به ديگران يا ارتباط برقراركردن با آنان ، به دور از خودخواهي
11-داشتن احساس رضايت بيشتر در روابط نزديك با ديگران
12-حس تسلط بر ذهن و جسم كه فرد را قادر مي سازد براي ارتقاي سلامت خود شيوه هاي مناسب برگزيند و تصميم هاي مقتضي اتخاذ كند.
عريف و علايم سلامت روان
نقش ارزشها در سلامت روان
طبق تحقيقات انجام شده، عامل پيدايش بسياري ازنا سازگاري ها و نابهنجاري هاي رواني ناشي از تضادهاي ارزشي و عدم استقرار يك نظام ارزشي سازمان يافته در فرد ذكر شده است.
اسلام ويژگي هاي شخصيت نابهنجار و بيمار و به تعبير اسلامي «في قلوبهم مرض» را در بعد عقيدتي ، عاطفي ، عقلاني، شناختي و خصوصيات بدني بيان كرده است.
يكي از شرايط لازم جهت دست يابي به سلامت روان، برخورداري از يك نظام ارزشي منسجم مي باشد.
دراين مقاله به تعريف سلامت رواني و به7 ملاك داشتن رواني سالم از نظر ونتيز اشاره مي كنيم.
در آستانه قرن بيست و يكم، انسان مضطرب، افسرده و بحران زده ي عصر حاضر، بيش از هر زمان ديگري خود را درگير سؤال هايي اساسي مي يابد. مي توان بر اين نكته تأكيد كرد كه ارزش ها ،اساس و بنيان يكپارچگي شخصيت سالمند. در حقيقت، ارزش ها، سازمان دهنده هاي اصلي اعمال و رفتارهاي شخصيت رشديافته به شمار مي روند و سلامت روان، بي ترديد، محصول چنين شخصيتي است. با توجه به روابط موجود بين ارزش ها و سلامت روان، معيارهاي سلامت و بيماري رواني از ديدگاه اسلام مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. اما پيش از اين، تعريفي از سلامت رواني ضروري به نظر مي رسد:
تعريف «سلامت روان»
تاكنون تعاريف متعددي از «سلامت روان» ارائه شده كه همگي بر اهميت تماميت و يكپارچگي شخصيت تاكيد ورزيده اند. گلدشتاين GOLDSTEIN K، سلامت رواني را تعادل بين اعضا و محيط در رسيدن به خود شكوفايي مي داند.چاهن (CHAUHANSS 1991) نيز سلامت رواني را وضعيتي از بلوغ روان شناختي تعبير مي كند كه عبارت است از حداكثر اثربخشي و رضايت به دست آمده از تقابل فردي و اجتماعي كه شامل احساسات و بازخوردهاي مثبت نسبت به خود و ديگران مي شود. در سال هاي اخير، انجمن كانادايي بهداشت رواني، «سلامت رواني» را در سه بخش تعريف كرده است:
بخش اول: بازخوردهاي مربوط به «خود» شامل:
الف. تسلط بر هيجان هاي خود؛
ب. آگاهي از ضعف هاي خود؛
ج. رضايت از خوشي هاي خود.
بخش دوم: بازخوردهاي مربوط به ديگران شامل:
الف. علاقه به دوستي هاي طولاني و صميمي؛
ب. احساس تعلق به يك گروه؛
ج. احساس مسئوليت در مقابل محيط انساني و مادي.
بخش سوم: بازخوردهاي مربوط به زندگي شامل:
الف. پذيرش مسئوليت ها؛
ب. ذوق توسعه امكانات و علايق خود؛
ج. توانايي اخذ تصميم هاي شخصي؛
د. ذوق خوب كار كردن.
چاهن به ذكر پنج الگوي رفتاري در ارتباط با سلامت روان مبادرت ورزيده است:
1- حس مسئوليت پذيري: كسي كه داراي سلامت روان است، نسبت به نيازهاي ديگران حساس بوده و در جهت ارضاي خواسته ها و ايجاد آسايش آنان مي كوشد.
2- حس اعتماد به خود: كسي كه واجد سلامت رواني است، به خود و توانايي هايش اعتماد دارد و مشكلات را پديده اي مقطعي مي انگارد كه حل شدني است. از اين رو، موانع، خدشه اي به روحيه او وارد نمي سازد.
3- هدف مداري: به فردي اشاره دارد كه واجد مفهوم روشني از آرمان هاي زندگي است و از اين رو، تمامي نيرو و خلاقيتش را در جهت دست يابي به اين اهداف هدايت مي كند.
4- ارزش هاي شخصي: چنين فردي در زندگي خود، از فلسفه اي خاص مبتني بر اعتقادات، باورها و اهدافي برخوردار است كه به سعادت و شادكامي خود يا اطرافيانش مي انجامد و خواهان افزايش مشاركت اجتماعي است.
5- فرديت و يگانگي: كسي كه داراي سلامت روان است، خود را جدا و متمايز از ديگران مي شناسد و مي كوشد بازخوردها و الگوهاي رفتاري خود را توسعه دهد، به گونه اي كه نه همنوايي كور و ناهشيارانه با خواسته ها و تمايلات ديگران دارد و نه توسط ديگران مطرود و متروك مي شود.
ملاك هاي سلامت روان
ونتيز (.VENTIS LW 5991) سلامت روان را وابسته به هفت ملاك مي داند كه عبارتند از:
1- رفتار اجتماعي مناسب؛
2- رهايي از نگراني و گناه؛
3 - فقدان بيماري رواني؛
4 - كفايت فردي و خودمهارگري؛
5 - خويشتن پذيري و خودشكوفايي؛
6 - توحيديافتگي و سازماندهي شخصيت؛
7 -گشاده نگري و انعطاف پذيري
The Role of Public Health in Mental Health Promotion
Mental illness contributes a substantial burden of disease worldwide. Globally, approximately 450 million persons suffer from mental disorders (1), and one fourth of the world's population will develop a mental or behavioral disorder at some point during their lives (2). Mental disorders account for approximately 25% of disability in the United States, Canada, and Western Europe and are a leading cause of premature death (1,3). In the United States, approximately 22% of the U.S. adult population has one or more diagnosable mental disorders in a given year (3). The estimated lifetime prevalences for mental disorders among the U.S. adult population are approximately 29% for anxiety disorders, 25% for impulse-control disorders, 21% for mood disorders, 15% for substance-use disorders, and 46% for any of these disorders (4). In addition, an estimated one in 10 children in the United States has a mental disorder that causes some level of impairment (5). The effects of mental illness are evident across the life span, among all ethnic, racial, and cultural groups, and among persons of every socioeconomic level (6). Moreover, mental illness costs the United States an estimated $150 billion annually, excluding the costs of research (7).
Mental health is integral to overall health and well-being and should be treated with the same urgency as physical health (3,7). Mental illness can influence the onset, progression, and outcome of other illnesses and often correlates with health risk behaviors such as substance abuse, tobacco use, and physical inactivity (8). Depression has emerged as a risk factor for such chronic illnesses as hypertension, cardiovascular disease, and diabetes and can adversely affect the course and management of these conditions (8).
Treatment for mental disorders is available and effective (3,5). However, the majority of persons with diagnosed mental disorders do not receive treatment (4). The challenges for public health are to identify risk factors, increase awareness about mental disorders and the effectiveness of treatment, remove the stigma associated with receiving treatment, eliminate health disparities, and improve access to mental health services for all persons, particularly among populations that are disproportionately affected (1,3). Public health agencies can incorporate mental health promotion into chronic disease prevention efforts, conduct surveillance and research to improve the evidence base about mental health in the United States, and collaborate with partners to develop comprehensive mental health plans to enhance coordination of care.
CDC has mobilized multiple efforts to assess and address mental health and well-being. Data on mental health, risk behaviors, and comorbidity of mental illness and chronic disease are collected through various national surveillance initiatives. CDC also collaborates with the World Federation for Mental Health to address stigma, a pervasive barrier to seeking treatment, through promotion of public awareness campaigns, such as World Mental Health Day. As the nation's premier public health agency, CDC is well-positioned to expand its role in safeguarding mental health by supporting the efforts of other health agencies, such as the Substance Abuse and Mental Health Services Administration and the National Institute of Mental Health, through continued surveillance of mental illness and risk behaviors in the U.S. population and promotion of mental health across the life span.
This issue of MMWR begins a series of occasional reports on mental health in the United States and includes a report on attention-deficit/hyperactivity disorder in childre
ورزش و سلامت روح و روان
از دست آوردهاي پيشرفت تكنولوژي و زندگي امروزي، ظهور و بروز انواع ناهنجاريها و اختلالات رواني ـ عاطفي، هيجانات روحي منفي، استرس، نااميدي و نگراني، احساس پوچي و سردرگمي و نداشتن زندگي شيرين و با آرامش است؛ كه در نتيجه آن مردم به انواع بيماريهاي رواني همچون اضطراب، افسردگي و ... مبتلا ميشوند.
در عصر حاضر، بيماري اعصاب و روان جزء مهمترين و شايعترن بيماريهاست.در سرتاسر جهان بسياري از مردم از اعصاب متشنج و در هم ريخته و سردردهاي مزمن شكايت ميكنند. مدير يكي از كلينيكهاي درماني معروف آمريكا (آقاي مايو) اعلام ميكند، بيش از نيمي از تختخوابهاي بيمارستانها را كساني اشغال كردهاند كه گرفتار ناراحتي عصبي هستند. بيماري آنان از خرابي اعصابشان نيست؛ بلكه از هيجانات دروني، محروميت، تشويش، نگراني، ترس، عدم موفقيت، يأس و نااميدي سرچشمه ميگيرد.
بسياري از مردم ميگويند، هنگامي كه به طور منظم ورزش ميكنند، خواب آرامشبخشي دارند؛ و ورزشكاران تقريباً همان قدر كه از مزاياي فيزيولوژيك ورزش سخن ميگويند، از فوايد رواني آن نيز صحبت به ميان ميآورند. (هريس، 1981)
تقريباً همه كساني كه ورزش ميكنند، اظهار ميدارند كه بعد از انجام حركات ورزشي شاداب شده و حس خوب و مطبوعي به آنان دست ميدهد؛ روحيه آنها بهتر شده و اعتماد به نفس بيشتري پيدا ميكنند و اين حس موجب افزايش كارآيي و توانايي آنها ميگردد.
امروزه، تحقيقات علمي بسياري نشان داده است، كه ورزش علاوه بر اينكه ابزار ارزشمندي براي سلامتي جسماني است، رابطه نزديكي با سلامتي رواني و به ويژه پيشگيري از بروز ناهنجاريهاي رواني دارد. ورزشكاران معمولاً نسبت به افراد كمتحرك، اضطراب و افسردگي كمتري احساس ميكنند. (هاگس، 1984) و هانس سليه ميگويد: «ورزش اعصاب را در برابر هيجان و استرس مقاوم ميكند.» در تحليلي كه روي تعداد زيادي از تحقيقات كه تأثير ورزش بر خصيصههاي شخصيتي و اضطراب را بررسي كرده بودند انجام گرفت، مشخص شد كه ورزش در درمان افسردگيهاي مزمن و حاد تأثير متعادل كنندهاي دارد و بيشترين ميزان كاهش استرس، افرادي را شامل شد كه به درمان كلينيكي نياز داشتند.(نورث، 1990؛ موتري و استيونز، 1994) مطالعات ديگر، حاكي از اثرات مشابه ورزش بر حالات روحي در شرايطي خاصتر ميباشد. مثلاً مادلين تأثير حذف ورزش را روي ده داوطلب كه 6 تا 7 روز در هفته روزانه 45 دقيقه ورزش ميكردند، برررسي كرد. به اين ترتيب كه آنها پس از يك روز تمرين سه روز استراحت ميكردند و روز پنجم تمرين را از سر ميگرفتند. كم كردن و حذف ورزش با عوارضي چون افزايش اختلال درخودسنجي، اضطراب، تنش، افسردگي، سردرگمي و كاهش توان افراد همراه بود. اين تأثيرات زماني كه تمرين از سرگرفته ميشد، درست بر عكس بود.
ورزش، به ويژه در سنين كودكي و نوجواني مفرّ سالمي براي آزاد كردن انرژي انبار شده آنها است و اين خود بسيار لذتبخش و آرامشدهنده است. ورزش شروع ناتواني ناشي از سالخوردگي و بيماري مزمن را به تأخير انداخته و باعث افزايش اميد به زندگي فعال و نيز اميد به خود زندگي ميشود. و بالاخره، ورزش داروي اعصاب به همه ريخته و شاديآور است، و روانشناسان اذعان دارند كه ورزش در تسكين حالات روحي منفي، نسبت به رواندرماني بهتر عمل ميكند.
پس فعاليتهاي بدني به خصوص ورزش، سهم زيادي را در ايجاد امنيت و آرامش رواني و اجتماعي براي افراد و جوامع، و تأمين بهداشت و سلامتي و زندگي سالم خواهد داشت. تأثير مهارتهاي حسي ـ حركتي و فعاليتهاي ورزشي بر كنشهاي ذهني و تحول رواني، به گونهاي است كه بسياري از روانشناسان و كارشناسان تعليم و تربيت عقيده دارند، اين قبيل فعاليتها در درجه اول، ميبايست جزو برنامههاي موظف آموزشي قرار داده شود. آشنايي دانشآموزان و دانشپژوهان با برنامهها و روشهاي مختلف فعاليتهاي حسي و حركتي، نه تنها سبب كنشهاي ذهني آنها ميگردد؛ بلكه موجبات نشاط رواني و سرزندگي، تقويت اعتماد به نفس و بالطبع بهداشت رواني آنها را فراهم مينمايد.(افروز،1370)
>كمترين مقدار فعاليتي كه براي نيل به اين مزايا لازم است، بيست دقيقه و سه بار در هفته و در ورزشهاي هوازي حداقل 70% تا 85%، حداكثر ميزان ضربان قلب (220 منهاي سن فرد) است. (لارسون و بروس، 1987)
آثار و فوايد روحي ـ رواني ورزش
o شادابي و احساس آرامش
از ضروريترين نيازهاي بشر كه جزو شرطهاي اصلي بهداشت رواني به شمار ميرود، آرامش خاطر، احساس امنيت، شادابي و نشاط است و ورزش يكي از راههاي دستيابي به اين امر مهم ميباشد. ورزش، از طرفي با ايجاد محيطي فرحانگيز و نشاطآور؛ و از سوي ديگر با كاستن فشارهاي عضلاني و از بين بردن سستي و كسالت، فشارهاي رواني را مهار و باعث احساس شادي و نشاط ميشود. به همين دليل ورزش را «رابط جسم و ذهن» مينامند.
در ايجاد احساس نشاط و شادابي حين ورزش، ترشح مخدرهاي طبيعي گروه اندروفينهادر مغز و غدة هيپوفيز نقش مهمي را ايفا ميكنند. هنگام ورزش كردن، ترشح ميانجيهاي عصبي ـ شيميايي مثل اندروفين، انكفالين و سروتونين در خون افزايش يافته و با اثرات ضددرد و شاديبخش خود، قادرند در فرد نشاط و سرور ايجاد كنند. برنامههاي منظم و متعادل ورزشي، مثل راه رفتن سريع به مدت بيست دقيقه در هر روز توليد اندروفينها را برميانگيزد و احساس نشاط را تقويت ميكند. (فرانكو برونو، 1986)
o افزايش اميد به زندگي، و لذت بردن از آن
تمام تلاش و كوشش انسان، براي دستيابي به زندگي بهتر، هدفمند و با كيفيت عالي همراه با كاميابي و رسيدن به لذت واقعي است؛ كه ورزش بهترين زمينهساز رسيدن به اين هدفها ميباشد. ورزش كيفيت زندگي را بهتر ميكند.(استيفنز، 1988) و نيز كاركرد جسمي را حفظ كرده و زندگي مستقل افراد مسن را طولانيتر ميسازد. (تير، و اولريچ، 1985).
براساس يافتههاي تحقيقاتي پروفسور استيوبلر، حتي اميد به زندگي افراد چاقي كه داراي تحرّك هستند، از اميد به زندگي افراد لاغري كه اكثر اوقات در جلوي تلويزيون لميدهاند، بيشتر است. پژوهشهاي انجام گرفته در مورد چهل هزار زن حاكي است، كه حتي تحركات بدني ملايم نظير باغباني يا پيادهروي، در صورتي كه چند بار در هفته صورت گيرد، به افزايش طول عمر كمك ميكند.
o ايجاد انگيزه و روحية بهتر
روبرت اپستين روانشناس و يكي از مؤلّفين «كتاب بزرگ مسابقه انگيزش» ميگويد: «ورزش نه تنها باعث ميشود شغلي بيابيد، بلكه ممكن است كمك كند آن را حفظ كنيد؛ زيرا تحرك بدني كوتاه مدت در فاصلههاي ساعتهاي كاري، انرژي شما را افزايش ميدهد.» به نظر او حركات ورزشي پرجنب و جوش در طول روزهاي كاري باعث افزايش انگيزش ميشود. انگيزه در ورزش در افراد بين 8 تا 18 سال رابطة نزديكي با يادگرفتن مهارتها، لذت بدن از زندگي، پيشرفت خودكفايي و توانايي جسمي و رواني و در مجموع تقويت بهداشت رواني دارد. (اسمول و همكاران، 1998)
o پرورش و تقويت نيروي اراده و رشد خلاقيت
o افزايش اعتماد به نفس
ورزش باعث افزايش اعتماد به نفس و تسلط بر مسايل ميشود. (گولدبرگ و مارك، 1997) براساس نظر كوپراسميت اعتماد به نفس از داشتن روابط موفقيتآميز با ديگران و آموختن مهارتها نشأت ميگيرد. مهمترين عوامل ايجاد اعتماد به نفس عبارتند از: خانواده، مدرسه، فعاليتهاي تفريحي و ورزشي و ارتباط متقابلي كه در اين مراحل فرد ميآموزد.
مشخص شده است كه فعاليتهاي بدني تأثيرات مثبتي در ايجاد اعتماد به نفس در بزرگسالان دارد. (سانستروم، 1984) و بنا به گفته محققان دانشگاه مك ماستر كانادا، مردان و زناني كه در مورد ورزشكار بودن خود صحبت ميكنند، بيش از آنهايي كه در اين باره صحبت نميكنند، سختكوش، متكي به نفس و مسلط به خود به نظر ميرسند.
o ارتقاي عزت نفس و خودپندارة مثبت
شركت در فعاليتهاي ورزشي باعث ايجاد فرصت خودارزيابي، ارتباط و مقايسه با همسالان و همگنان و رقابت سالم ميشود، كه به نوبه خود به رشد عزت نفس و خودپنداري كمك ميكند. (كريستوريچ، 1998) ورزش منظم با افزايش احساس عزت نفس رابطه دارد.(سان استروم، 1984)
ورزش زمينهاي براي بروز استعدادها و درك بهتر تواناييها است و شاخصهايي مثل اعتماد به نفس، عزتنفس، جامعهپذيري و سازگاري اجتماعي را بهبود بخشد. اين شاخصها نيز به نوبه خود، خودپنداره فرد را تقويت ميكنند. تحقيقات انجام گرفته در بين دانشآموزان، بيانگر اين مطلب است كه بين خودپنداري دانشآموزان ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معنيداري وجود دارد. به اين معني كه دانشآموزان ورزشكار نسبت به دانشآموزان غيرورزشكار از خودپنداري بيشتري برخوردارند. پس ورزش از عوامل است كه ميتواند در شكلگيري خودپنداري مثبت، مؤثر باشد. (يزدانپناه، 1371) ورزشكاران معتقدند كه نيرومندتر، خوشتيپتر و لايقترند، و بيشتر مورد قبول ديگرانند. اين اعتقادات به نوبه خود در شكلگيري خودپنداره مثبت نقش مؤثري دارد.
تحقيقات انجام شده در مورد بزرگسالان نيز نشان ميدهد، آنهايي كه از بيماري قلبي رنج ميبرند، پس از گذشت بحران، اگر به ورزش منظم و مداوم بپردازند، باعث ميشود تا احساس سلامتي در آنها بيشتر شود و همچنين موجب تقويت خودپنداري، پذيرش واقعبينانة بيماري و تقويت خودكفايي و خودياري ميشود. (ويز و بريدمر، 1995).
o كمك به رشد مهارتهاي اجتماعي، و استحكام روابط خانوادگي
ورزش واسطهاي مناسب براي اجتماعي شدن، ايجاد كفايت و مهارت، استحكام روابط خانوادگي، سهولت دوستيابي وارتباط سالم با همسالان و همگنان ميباشد. در پژوهشي، 65 درصد از جوانان ابراز كردند كه ورزش آنها را از استفاده مواد مخدر و الكل بازداشته است. اين پژوهش نشان ميدهد كه ورزش وسيلهاي مهم براي ارتقاي سطح زندگي اجتماعي ـ اقتصادي كودكان و نوجوانان بوده است.(سايمُن، 1999)
«شفر» در تحقيقي پيرامون ورزش و خرده فرهنگ در آمريكا به اين نتيجه رسيده است كه ورزش يكي از ساز و كارهاي مهم در فرايندهاي انطباق و همسازي فرهنگي در جامعه است؛ زيرا باعث پختگي و بلوغ اجتماعي در بازيكن و تماشاچي ميشود.
o دستيابي به اخلاق حسنه و شخصيت بهتر و سالم
تحقيقات انجام شده حاكي از آن است كه ورزش باعث اصلاح رفتارهاي فردي و اجتماعي و بهتر شدن اخلاق ميشود و كمك ميكند تا فردي بهتر و مفيد باشيم. ورزش همچنين در رفتار معنوي و بينش اجتماعي تأثير داشته و زمينهساز خلق و خوي بهتر و به وجود آوردنده شخصيت است. (شيلدز و بردِمير، 1995) تربيت بدني در رشد وتقويت ارزشهاي انساني وارزش تعاون وهمكاري مؤثر است. (وسيت و بوچر، 1987)
o كمك به حافظه و انجام فعاليتهاي فكري، و تمركز بهتر
ورزش علاوه بر حالات روحي، بر عملكرد ذهني فرد و تقويت قواي آن، افزايش سلامت ذهني و هوشياري و تقويت قدرت تمركز نيز مؤثر است. ورزشكاران نه تنها داراي توانايي و عملكرد بهتري هستند، بلكه بهتر نيز فكر ميكنند. (آرسِلن، 1998) همچنين فعاليت حركتي با فرايندهاي عالي عقلي پيوندي استوار دارد. (ويست، و بوچر، 1987).
به هنگام ورزش، خون واكسيژن مورد نياز به مغز بهتر و بيشتر رسيده و سرعت تفكر افزايش مييابد. و نيز سيستم عصبي تقويت يافته و عمل دماغ منظم ميشود و در نتيجه كارهاي فكري آسانتر انجام ميگيرد. محققين ميگويند: در موقع مطالعه و كارهاي فكري زياد، خون بيش از حد در مغز و كاسه سر به گردش درميآيد و گاه اختلالاتي در آن رخ ميدهد. از اين رو اين افراد بايد به ورزش و فعاليتهاي بدني مناسب روي آورند، تا باعث استراحت مغز و اعصاب شوند و از اختلال در تغذيه و دفع سموم جلوگيري به عمل آورند. آنها ميافزايند: اگر وضعيت حياتي مغز و اعصاب (تنفس، جريان خون، تغذيه و دفع سموم) كامل نباشد، به تدريج كند ذهني به وجود ميآيد و ميتواند يكي از علل فراموشي باشد. همچنين بنابر توصيه انجمن آلزايمر، ورزش كردن در مدت زمان طولاني ممكن است خطر ابتلا به بيماري «زوال عقل» را كاهش دهد.
o تسهيل پيشرفت تحصيلي
با بهبودي روند كارهاي فكري و تقويت حافظه پيشرفت تحصيلي نيز افزايش مييابد. پژوهشهاي ويست و بوچر حاكي از آن است كه ورزش در افزايش پيشرفت تحصيلي و نمرات دانشآموزان تاثير فراواني دارد. (شفارد، 1989) ايدسمور در پژوهش خود(1963-1961) دريافته است كه دختران و پسران بسكتباليست در امتحانات مدرسهاي خود به معدل بالايي دست يافتهاند. شافر و آرمر(1968) ضمن كنترل متغيرهاي هوش و برنامه درسي، پژوهشي را در مورد پيشرفت تحصيلي دو گروه از دانشجويان ورزشكار و غيرورزشكار انجام دادند. در اين مقايسه روشن شد كه سطح پيشرفت تحصيلي دانشجويان ورزشكار بالاتر از دانشجويان غيرورزشكار است.
o خواب راحت
يكي از نتايج افكار و اعصاب متشنج و در هم ريخته، بيخوابي و كمخوابي است. ورزش با تقويت و تسكين و آرامش اعصاب و با از بين بردن افكار و اوهام مشوش، موجب ميشود تا فرد خواب بيشتر، عميق و راحتري داشته باشد. محققان ميگويند: ورزش بلافاصله قبل از خواب مدت زمان لازم براي خواب رفتن را تا 50 درصد كاهش ميدهد، كابوسهاي شبانه را به مقدار قابل توجهي كاهش ميدهد و سبب ميشود افراد از خواب خود لذت ببرند، با رضايت بيشتري از رختخواب جدا شوند و با انگيزه و شادابي بيشتري كار و تحصيل روزانه خود را آغاز نمايند.
تحقيق حاضر به بررسي ارتباط شاخص پيكرسنجي نسبت دور كمر به دور لگن (WHR) با سن، قد، وزن و آزمون هاي پنج گانه بارفيكس، دراز و نشست، چابكي، پرش جفت طول و دوي ۱۶۰۰ متر پرداخته است. آزمودني هاي پژوهش شامل ۸۰ نفر دانشجوي پسر ۱۸ تا ۲۲ سال دانشگاه شهر كرد بودند كه واحد تربيت بدني را انتخاب كرده بودند در اين پژوهش از آمار توصيفي و ضريب همبستگي پيرسون استفاده شده است. نتايج پژوهش نشان داد بين نسبت دور كمر به لگن (WHR) و آزمون هاي پنج گانه اشاره شده ارتباط معناداري وجود ندارد. (P>۰.۰۵) ولي بين اين نسبت (WHR) باسن و وزن ارتباط معناداري وجود دارد (P<۰.۰۵). همچنين بين دور كمر و دور لگن به طور جداگانه با آزمون بارفيكس ارتباط معناداري وجود دارد (P<۰.۰۵).
مقدمه
امروز به واسطه توسعه امكانات و تسهيلات رفاهي، شاهد بسياري از بيماري هاي ناشي از فقر حركتي مي باشيم. به گونه اي كه تنبلي و تن پروري، موجب بسياري از ناراحتي هاي عضلاني و استخواني، بيماري هاي قلبي تنفسي و كاهش ركوردهاي به دست آمده حتي در تمرينات و آزمون هاي ساده آمادگي جسماني شده است. از طرفي WHR زياد كه همان نسبت دور كمر به دور لگن مي باشد نشان دهنده وزن بالا مي باشد. از آنجائي كه مشاهدات بسياري شان داده اند كه همبستگي بالائي بين WHR و وزن با بيماري هاي قلبي تنفسي مي باشد. لذا امروزه از WHR به عنوان يك پيش بيني كننده قوي، جهت بيماري هاي قلب و تنفس استفاده مي شود. چنانچه زاها (Zha, Wh.etal) و همكارانش در سال ۲۰۰۰ نشان داده اند كه ميانگين سطح فشار خون و شيوع پرفشار خوني در مردان و زنان به طور معني داري با افزايش BMI يا WHR و هم با افزايش هر دوي آنها افزايش يافت. يافته هاي قبل نشان داده اند كه WHR بيشتر از ۸/۰ مي تواند به عنوان يك نقطه خطر براي پيش گوئي پرفشار خوني و كاهش عملكرد در فعاليت هاي بدني براي هر دو گروه مردان و زنان باشد. از طرفي همان طوري كه قد و وزن در ميزان ركوردهاي ورزشي مؤثر واقع مي شوند، WHR هم مي تواند در اين امر مؤثر باشد. لذا بسياري از پژوهشگران اندازه گيري نسبت دور كمر به دور لگن را به عنوان شاخص پيكرسنجي مناسبي براي ارزيابي چاقي و تأثير آن روي افزايش وزن و عمكلردهاي ورزشي و حركتي مي دانند. برخي ديگر تنها اندازه گيري دور كمر يا لگن و همبستگي آنها با قد و يا وزن و سن را شاخص بهتري دانسته اند. از طرفي شاخص هاي پيكرسنجي تحت تأثير جنس، سن، قوم و نژاد و نفرهنگ اجتماعي اقتصادي و عومل ديگر مي باشند.
روش شناسي پژوهش
پژوهش حاضر از نوع همبستگي بوده و به شكل ميداني اجراء گرديده است. جامعه آماري پژوهش شامل كليه دانشجويان پسري بود كه واحد عمومي تربيت بدني (۱) را در تيم سال اول سال ۸۲ ۱۳۸۱ انخاب كرده بودند. حجم جامعه آماي شامل ۸۰ نفر بود كه داراي دامنه سني ۱۸ تا ۲۲ سال بودند. قبل از اجراء آزمون در رابطه با اهميت اين اندازه گيري مطالبي براي دانشجويان بيان شد و نحوه اندازه گيري و محل هاي دقيق آن براي آنها كاملاً توضيح داده شد پس از اندازه گيري دور كمر و دور لگن آزمودني ها، سن، وزن و قد آنان توسط پژوهشگر ثبت مي شد. سپس آزمون هاي بارفيكس در حالت ايستاده، دوي چابكي ۱۵٭۴ متر، دراز و نشست در يك دقيقه، پرش جفت، طول و در نهايت دويدن ۱۶۰۰ متر از آنها به عمل آمد و ركوردهاي آنان ثبت مي شد. در اين پژوهش از آمار توصيفي شامل ميانگين، ميانه، انحراف استاندارد و در بخش آمار استنباطي از ضريب همبسگي پيرامون استفاده شده است.
نتايج پژوهش
۱) بين وزن و قد دانشجويان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۴۵۷)، (P>۰/۰۱).
۲) بين سن و نسبت دور كمر به دور لگن دانشجويان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۲۳۷)، (P>۰/۰۵).
۳) بين وزن و نسبت دور كمر به دور لگن دانشجويان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۳۶۲)، (P>۰/۰۱).
۴) بين وزن و دور كمر دانشجويان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۸۲۶)، (P>۰/۰۱).
۵) بين قد و دور لگن دانشجويان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۳۴۵)، (P>۰/۰۱).
۶) بين دور لگن دانشجويان و تعداد اجراء بارفيكس آنان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۳۲۸)، (P>۰/۰۱).
۷) بين وزن دانشجويان و مسافت طي شده توسط آنان در دوي ۱۶۰۰ متر ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۲۳۷)، (P>۰/۰۵).
۸) بين دور كمر دانشجويان و تعداد اجراء بارفيكس آنان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۲۶۴)، (P>۰/۰۵).
۹) بين دور لگن دانشجويان آزمون چابكي آنان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۲۶۲)، (P>۰/۰۵).
۱۰) بين وزن دانشجويان و دور لگن آنان ارتباط معناداري وجود دارد (r=۰/۹۲۷)، (P>۰/۰۱).
۱۱) بين نسبت دور كمر به دور لگن دانشجويان با آزمون هاي پنج گانه آمادگي جسماني آنان ارتباط معناداري مشاهده نگرديد (P<۰/۰۵)
بحث و نتيجه گيري
براساس اولين يافته پژوهش حاضر بين قد و وزن دانشجويان ارتباط معناداري وجود داشته است. اين نتيجه با توجه به اينكه با افزايش قد دانشجويان به طور طبيعي بر حجم و توده بدني آنان نيز اضافه شده و در مجموع باعث افزايش وزن آنان خواهد شد منطقي به نظر مي رسد و با نتيجه پژوهش سمندر ۱۳۶۹ هم خواني دارد. براساس يافته شماره ۲ بين سن و نسبت دور كمر به دور لگن دانشجويان ارتباط معناداري وجود داشته است كه اين ارتباط در جهت مستقيم بوده يعني با افزايش سن نسبت يعني سن در مجموع باعث افزايش محيط كمر و لگن هر دو گرديده است كه به نظر مي رسد اصلي ترين عامل در اين افزايش كمي تحرك و كاهش فعاليت بدني باشد هر چند ميزان ضريب همبستگي ضعيف است نتيجه شماره ۳ نشان دهنده ارتباط معنادار مستقيم بين وزن بدن دانشجويان و نسبت دور كمر به دور لگن آنان است يعني با افزايش نسبت ذكر شده بر وزن دانشجويان اضافه شده است نتايج به دست آمده با تحقيقات ريناگا و همكارانش (۱۹۹۶) و دسپرس و پارادهوم و همكارانش (۱۹۹۱) مطابقت دارد. همچنين با نتيجه تحقيق ميلارواستفنس (۱۹۸۷) كه بيان مي كند با افزايش سن معمولاً وزن و ميزان دور كمر به دور لگن نيز افزايش مي يابد همخواني دارد.
نتايج چهارم و دهم پژوهش در مورد ارتباط وزن دانشجويان با محيط دور كمر و محيط دور لگن آنان به صورت مجزا مي باشد. اين دو نتيجه نشان دهنده ارتباط مستقيم و معنادار وزن با اين دو متغير اندازه گيري شده است به طوري كه ضريب همبستگي وزن با دور كمر و لگن به ترتيب برابر با ۸۲۶/۰ و ۹۲۷/۰ مي باشد كه ضريب همبستگي بالائي محسوب مي گردد و نشان دهنده ارتباط تنگاتنگ وزن دانشجويان با دور لگن آنان در اولويت اول و در اولويت بعد با دور كمر آنان مي باشد اين مطلب تأييدي بر اين موضوع است كه در مردان بيشترين مقدار بافت چربي در اين دو محل ذخيره مي شود نتيجه ۵ نشان دهنده ارتباط مستقيم و معنادار بين قد و دور لگن مي باشد كه به نظر مي رسد با توجه به معنادار بودن اين رابطه افراد بلندقدتر داراي لگن هائي با محيط بزرگتر مي باشند. اين موضوع تا حدودي طبيعي به نظر مي رسد از اين جهت كه هر چقدر استخوان بندي و ساختار بدني درشت تر باشد به تبع آن محيط اندام ها نيز بيشتر خواهد بود و از طرف ديگر تا حدودي مي تواند نشان دهنده تناسب اندام دانشجويان پسر مورد پژوهش باشد. نتايج ۶ و ۸ پژوهش حاضر به بررسي ارتباط دور لگن و دور كمر دانشجويان و تعداد حركت بارفيكسي كه انجام داده اند پرداخته است كه نتايج حاصل نشان داد بين دور لگن و دور كمر با تعداد بارفيكس ارتباط معكوس و نسبتاً ضعيفي وجود دارد يعني هر چقدر دور لگن يا دور كمر بزرگتر بوده است به همان سبنت تعداد انجام حركت بارفيكس كمتر شده است كه طبق نتايج چهارم و دهم پژوهش كه قبلاً مورد بحث قرار گرفت هر دو متغير دور لگن و دور كمر همبستگي بسيار بالائي با وزن داشتند عامل اصلي ارتباط معكوس اضافه شدن وزن بدن دانشجويان بوده كه در نهايت به اجراء كمتر حركت منجر شده است. نتايج به دست آمده يا يافته هاي پژوهش حاج هادي (۱۳۵۹)، نيكبخت (۱۳۶۹) و آفرينش (۱۳۷۰) همخواني دارد.
همچنين با نتيجه پژوهش نايت و همكارانش (۱۹۹۹) كه بيان مي كند افراد با دور لگن و دور كمر بزرگتر قادر به انجام تعداد بارفيكس كمتري مي باشند كه اين امر ناشي از افزايش وزن و افزايش شاخص توده بدن و در نتيجه باعث كاهش عملكرد ورزشي خواهد شد. نتيجه شماره ۷ نشان دهنده ارتباط معنادار بين وزن دانشجويان و مسافت طي شده توسط آنان در آزمون ۱۶۰۰ متر مي باشد كه نشان دهنده ارتباط معكوس است يعني هر چقدر بر وزن دانشجويان اضافه شده توانائي آنان براي طي مسافت بيشتري از ۱۶۰۰ متر كاهش پيدا كرده است كه اين موضوع كاملاً تأييد شده است چرا كه وزن بالاتر نشان از بافت چربي بيشتر و توانائي قلبي و عروقي پائين تر براي طي مسافت بوده است كه با نتيجه پژوهش شيري (۱۳۷۹) همخواني دارد. نتيجه شماره ۹ ارتباط بين دور لگن و آزمون چابكي را معنادار نشان مي دهدو اين ارتباط معكوس است يعني هر چقدر بر محيط دور لگن دانشجويان افزوده شده زمان لازم براي آزمون رفت و برگشت ۱۵٭۴ متر آنان نيز افزايش يافتهاست كه در نهايت توانائي آنان در اين آزمون كمتر بوده است. نتتايج حاضر با تحقيقات آفرينش و نامجو همخواني دارد و در نهايت نتيجه ۱۱ ارتباط معناداري بين نسبت دور كمر به دور لگن (WHR) دانشجويان با آزمون هاي پنج گانه آمادگي جسماني آنان نشان نداد كه اين نتيجه با نتيجه پژوهش احساني (۱۳۶۵) همخواني دارد.
علي شفيعزاده
منابع و مأخذ
۱) احساني، محمد، تأثير و رابطه وزن در فعاليتهاي غيرهوازي (پرش جفت، دوي ۵۰ متر سرعت)، دانشگاه علوم تربيتي دانشگاه تهران، ۱۳۶۵.
۲) آفرينش، اكبر، بررسي قابليتهاي جسماني داوطلبان ورود به دانشكدههاي تربيت بدني، دانشگاه تربيت معلم، دي ماه ۱۳۷۰.
۳) حاج هادي، بهرام، رابطه قد و وزن پسران ۱۱ ساله با موفقيتهاي حركتي و ورزشي آنان، دانشگاه تهران. ۱۳۵۹.
۴) سمندر، غلامرضا، بررسي رابطه قد و وزن دانشآموزان پسر دبستانهاي چهار منطقه، منتخب از شهر تهران در سال ۱۳۶۸، دانشگاه تربيت معلم. ۱۳۶۹.
۵) شاكر حسيني و همكاران، بررسي WHR,BMI در بيماران قلبي - عروقي، انستيتو تحقيقات عروقي تغذيهاي و صنايع غذائي كشور، دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، ۱۳۷۹.
۶) شيري، يوسف. تعيين وضعيت آمادگي جسماني دانشآموزان پسر مقطع راهنمائي تحصيلي شهر كرمانشاه، دانشگاه رازي كرمانشاه، ۱۳۷۹.
۷) گائيني، عباسعلي و همكاران. بررسي ميزان درصد چربي (BF%) شاخص توده بدن (BMI) و (WHR) و ارتباط بين آنها در دانشجويان دختر دانشگاههاي تهران، طرح پژوهشي سازمان تربيت بدني جمهوري اسلامي ايران، حوزه معاونت ورزش بانوان ۱۳۷۹.
۸) نيكبخت، مسعود، بررسي ارتباط تيپ بدني و عوامل آمادگي جسماني و حركتي در ميان يك گروه منتخب از دانشجويان، دانشگاه تهران، ۱۳۶۹.
۹) نامجو، مرجان، ارتباط تيپ بدني و ويژگيهاي آنتروپومتري با منتخبي از عوامل آمادگي جسماني - حركتي دانشجويان، مؤسسه آموزش علوم انساني و تربيت بدني تهران، ۱۳۷۵.
۱۰)Despres.J.P, Paradhomme, D.etal. Estimation of deep abdominal adipose tissue antropometric measurements in men American Jornal of clinical nutrition. ۵۴:۴۷۱-۴۴۷.۱۹۹۱
۱۱) Millar, W.J. stephens. J, the prevalence of overweight and obesity in Britain, Canad a and united states, American Journal of Public health. ۱۱:۳۸-۴۱.۱۹۸۷.
۱۲) Knights, etal, Regular non vigorous physical activity and cholesterol levels in the elderly. Gerontology, A:۲۱۳-۲۱۹.۱۹۹۹.
۱۳) Reynega O.M.G, etal. Interactions of the body composition - nourishment, serum lipids and maximal aerobic capacity in sport recreational athltes. Rev. mev. patol. Clin. ۴۳(۱): ۲۷-۳۴.۱۹۹۶.
۱۴) zha, WH,etal, the association of BMI and WHR on Blood presser levels and prevalence of hypertention in middle aged and elderly Peapole in rural china Bimedical Environmental science (BES), ۱۳(۳), ۱۸۹-۱۹۸,۲۰۰۰